گزارش تحقیقی خبرگزاری رویترز از وضعیت کشتارهای دسته جمعی اقلیت روهینگیا در میانمار (برمه) باعث شده آمریکا درخواست کند تحقیقات مستقلی در این مورد انجام شود. این در حالی است که دو خبرنگار که در حال کار روی این گزارش بودند، در میانمار دستگیر شدهاند.
این گزارش مخصوص که تازه منتشر شده، حوادث مرتبط با کشته شدن ۱۰ مرد روهینگیا در روستای «این دین» در ایالت راخین را دنبال میکند. این گزارش میگوید این مردان بر اثر ضرب و شتم یا به ضرب گلوله توسط سربازان و همسایگان بودایی کشته شده و در یک گور دسته جمعی خاک شدهاند.
هدر ناوئرت، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز جمعه گفت: «این گزارش و گزارشهای پیشین در مورد گورهای دسته جمعی نشان میدهد ضروری است مقامات برمه با یک هیات تحقیق معتبر و مستقل همکاری کنند تا واقعیتهای مربوط به این قساوتها در شمال راخین مشخص شود.»
او افزود: «چنین تحقیقی جزییات بیشتری از این که چه اتفاقی روی داده به دست میدهد و همچنین هویت قربانیان را تایید میکند و کسانیرا هم که مسئول چنین نقض حقوق بشری شدهاند معرفی میکند. اینها همه به مسئولیت پذیری و دستیابی به عدالت کمک میکند.»
سازمان ملل هم روز جمعه گزارش رویترز را «هشدار دهنده» خواند و گفت این گزارش نشانگر این است که باید «یک تحقیق جامع و کامل» در خصوص بروز خشونت در ایالت راخین انجام شود.
هیات نمایندگی برمه یا میانمار در سازمان ملل، هنوز به این درخواست سازمان ملل واکنشی نشان نداده است.
در گزارش رویترز با بوداییهایی مصاحبه شده که به سوزاندن خانه اقلیت روهینگیا اعتراف کردهاند. این افراد گفتهاند پس از حمله ناراضیهای روهینگیایی به یک ایستگاه بازرسی در تابستان امسال، حمله و کشتن و سوزاندن مسلمانان روهینگیایی آغاز شد.
این گزارش حاوی اعترافات دست اول نیروهای شبه نظامی و مرتبط با پلیس است که به کشتار و آتش زنی عمدی در شمال ایالت راخین دست زدهاند. سازمان ملل گفته بود آمار این قساوتها در حدی است که شاید بتوان نام نسلکشی بر آن نهاد.
در این گزارش آمده که حاکمیت میانمار از این حمله آگاه بوده، اجازه آن را داده و آن را «پاسخی مشروع به شورشیان» خوانده است.
زاو هاتای، سخنگوی دولت برمه – میانمار – روز پنجشنبه و پیش از انتشار گزارش رویترز گفته بود: «ما این اتهامات در مورد نقض حقوق بشر را رد نمیکنیم و حاضر نیستیم به طور کامل همه را با هم رد کنیم.» او افزود: «اگر شواهد دست اول و قاطعی از نقض حقوق بشر در دست باشد، دولت در مورد آن تحقیق خواهد کرد.»
از زمان انتشار گزارش تحقیقی رویترز، دولت برمه هنوز به آن واکنش نشان نداده است. از اوت سال گذشته میلادی (تابستان)، ۶۹۰ هزار روهینگیایی از غرب میانمار به سمت بنگلادش گریختهاند.
روزنا آلین-خان، نماینده پارلمان بریتانیا از حزب کارگر در گفتوگو با بخش خبری شبکه تلویزیونی بیبیسی گفت موارد یاد شده در گزارش رویترز، با دیگر شواهدی که او یک سال پیش و در زمان کار به عنوان پزشک در اردوگاه پناهندگان روهینگیا در بنگلادش شنیده، مطابقت دارد.
او گفته است: «ما ناظران یک نسل کشی بودیم. این گزارش یک نقطه گردش جدی است چرا که از زمان بروز این وقایع از سال گذشته تاکنون، این نخستین بار است که کسانی که در آن دست داشتهاند از آن سخن گفتهاند.»
روزنا آلین خان گفته به جز تحقیق بین المللی، این موضوع باید به دادگاه کیفری بینالمللی هم گزارش شود.
دیدبان حقوق بشر هم روز جمعه گفت سران نظامی برمه یا میانمار باید در قبال این اتهامها پاسخگو باشند. فیل رابرتسون، معاون بخش آسیای دیدبان حقوق بشر گفت: «همین طور که شواهد بیشتری از این برنامه که مقامات میانمار با اطلاع قبلی دست به پاکسازی قومی روستاهای روهینگیایی زدهاند در دسترس قرار می گیرد، جامعه جهانی باید بررسی کند که چطور میتوان رهبران نظامی این کشور را پاسخگو و مسئول دانست.»
دیوید کی، گزارشگر ویژه آزادی بیان سازمان ملل هم در پیامی در شبکه اجتماعی توئیتر نوشت: «در زمان تهیه و نگارش این گزارش، دو خبرنگار رویترز توسط پلیس میانمار دستگیر شدند. این دو خبرنگار که هنوز در بند هستند باید آزاد شوند.»
یانگی لی، بازرس حقوق بشر سازمان ملل در مورد میانمار که از حضور او در مناطق سکونت روهینگیایی ها جلوگیری شده هم در پیامی در توئیتر گفت: «برای مشخص شدن تمامی ابعاد این کشتار، نیاز به تحقیقی معتبر و مستقل است.»
پلیس در ماه دسامبر سال گذشته میلادی، «وا لون» و «کیوا سو او» دو خبرنگار رویترز را دستگیر کرد. اتهام این دو، مرتبط با نقض قوانین مدارک محرمانه میانمار عنوان شده است. در حالی که این دو در بازداشت به سر میبرند، دادگاهی در میانمار مشغول بررسی اتهامی است که قصد دارد این دو را به ظن آن محاکمه کند.
فرهان حق، سخنگوی سازمان ملل به نقل از آنتونیو گوتیرش، دبیرکل سازمان ملل گفت: «ما درخواست آزادی این دو خبرنگار را هم مطرح کرده و هم آن را پیگیری میکنیم.»
سازمان عفو بینالملل هم پیشتر و در گزارشی از وضعیت مسلمانان روهینگیا در میانمار گفته بود که پاکسازی قومی این اقلیت، از بعد از کشتارها و آزارهای وسیعی که علیه آنها از نیمه تابستان آغاز شدهاست، کماکان ادامه دارد و در نبود یک اقدام مؤثر بینالمللی، این روند فاجعهبار ادامه خواهد یافت.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
قم - یکی از مراجع تقلید شیعیان گفت: مسئولان با همه خدماتی که در کشور انجام میدهند خوب است تا به میان اقشار ضعیف جامعه بروند و از نزدیک مشکلات آنها را مشاهده کنند.
به گزارش خبرنگار مهر، آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی پیش از ظهر جمعه در دیدار با اعضای شورای مرکزی جبهه جهادی منتظران خورشید که در دفتر این مرجع تقلید برگزار شد، اظهار داشت: کسانی که به مردم خدمت میکنند و به محرومان رسیدگی میکنند هرگز تصور نکنند در این راه تنها هستند چرا که خداوند نیز با آنهاست همانگونه که خودش فرموده است.
وی با بیان اینکه رفتن میان قشر ضعیف و محروم جامعه کار پسندیدهای است که باید صورت بگیرد، گفت: چه خوب است تا مسئولان ما نیز این کار نیکو را انجام دهند و خود به میان محرومان بروند و با چشمان خود مشکلاتشان را از نزدیک ببینند.
این استاد برجسته حوزه افزود: اینکه شخصی به مناطق مرحوم و میان قشر ضعیف برود موجب میشود تا بیشتر تحت تأثیر قرار بگیرد و جهت کمک و حل مشکلات این قشر تلاش بیشتری کند.
وی عنوان کرد: عمل ائمه و امامان ما بهتری الگو برای کمک به محرومان است که باید از آنها درس بگیریم و ادامه دهنده راهشان باشیم.
آیت الله علوی گرگانی گفت: امیدواریم مسئولان در این راه همت گمارند و خداوند به آنها توفیق دهد تا با گروههای جهادی برای رسیدگی به محرومان کمک کنند.
وی تصریح کرد: از آنجایی که برای رسیدگی به قشر مستضعف و محروم باید امکانات و منابع مالی در اختیار باشد لذا از مسئولان و خیرین تقاضا داریم از کمکهای خود در این راه دریغ نکنند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به حماسه ۹ دی، ابراز داشت: با اینکه دشمن قصد نابودی انقلاب ما را داشت و برخی در کشور فریب خوردند اما خداوند بار دیگر بر ما منت گذاشت و انقلابمان را حفظ کرد.
حمله موشکی به کاخ ملک سلمان/أنصارالله: موشک بالستیک شلیک کردیم
ارتش یمن
شناسهٔ خبر: 4176909 - سهشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۹
بین الملل > خاورمیانه و آفریقای شمالی
ارتش و کمیته های مردمی یمن با یک موشک بالستیک کاخ «الیمامه» واقع در ریاض را هدف قرار دادند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از المسیره، ارتش و کمیته های مردمی یمن به حملات موشکی خود به ریاض عربستان ادامه می دهند.
بر اساس این گزارش، ارتش و کمیته های مردمی یک موشک بالستیک به شهر ریاض شلیک کردند.
گفته می شود که این موشک، کاخ «الیمامه» در ریاض را هدف قرار داده است.
این در حالی است که رسانه ها از شنیده شدن صدای انفجار در ریاض خبر می دهند.
«محمد عبدالسلام» سخنگوی انصارالله یمن اعلام کرد که ارتش و کمیته های مردمی این کشور یک فروند موشک بالستیک به شهر ریاض شلیک کرده اند.
ائتلاف تحت سرکردگی سعودی اعلام کرد که موشک بالستیک را در جنوب شهر ریاض رهگیری کرده اارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
در گفتگو با مهر عنوان شد؛
تشخیص ام اس با آنتی ژن/ یک ایرانی راه درمان را پیدا کرد
محمود صداقتی
شناسهٔ خبر: 4176026 - سهشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۹
سلامت > درمان
یک بیولوژیست ایرانی همراه دو دخترش که پزشک هستند، توانسته بعد از ۱۱ سال مطالعه، برای اولین بار در دنیا آنتی ژن تشخیص ام اس را کشف کند و حالا در آستانه درمان این بیماری قرار دارد.
محمود صداقتی که مهندسی برق دارد و در عین حال رشته بیولوژی را نیز آموخته است، در گفتگو با خبرنگار مهر، به جزئیات کشف آنتی ژن ام اس پرداخت و گفت: این پروژه از ۱۱ سال پیش یعنی در سال ۱۳۸۵ با مطالعه بر روی تمامی مطالعات و مقالاتی که در زمینه بیماری ام اس انجام شده بود، آغاز گردید.
وی با اشاره به ۷ سال کار مطالعاتی، تاکید کرد: پس از آن به مدت ۴ سال کار آزمایشگاهی بر روی پروژه را آغاز کردیم و در نهایت در سال ۲۰۱۶ میلادی، کشف روش تشخیص بیماری ام اس در انگلستان به ثبت رسید و حالا قرار است در فروردین ۹۷، به چاپ جهانی برسد.
صداقتی با بیان این مطلب که ۷ سال تمام مطالعات ۱۰۰ سال اخیر در زمینه بیماری ام اس را جمع آوری کردیم و آنها را مورد مطالعه قرار دادیم، تاکید کرد: نتایج مطالعات ۷ سال ما به این موضوع منتج شد که این بیماری به ۱۶ گروه مختلف تقسیم بندی شود و ما موفق شدیم بین ۷ تا ۸ آنتی ژن اختصاصی بیماری ام اس را کشف کنیم.
این بیولوژیست با اعلام اینکه از سال ۹۲ کار آزمایشگاهی بر روی این آنتی ژن ها را آغاز کردیم، ادامه داد: نکته ای که در مطالعات ما مورد توجه قرار گرفت، این بود که هیچ مطالعه ای که طی ۱۰۰ سال اخیر در زمینه بیماری ام اس انجام شده بود را، رد نکردیم. بلکه آمدیم، کارهایی که به صورت جزیره ای توسط دانشمندان انجام شده بود را، در کنار هم قرار دادیم.
صداقتی با تاکید بر اینکه روش تشخیص بیماری ام اس با آنتی ژن ها برای اولین بار است که در دنیا انجام می شود، تصریح کرد: ما توانسته ایم برای اولین بار از طریق خون، ام اس را تشخیص دهیم.
وی به نتایج کارهای آزمایشگاهی در همین زمینه اشاره کرد و افزود: نتایج آزمایش های ما نشان داد که در ۹۲ درصد مردان و ۸۰ درصد زنان و در مجموع، در ۸۵ درصد موارد با آنتی ژن می توان این بیماری را تشخیص داد.
صداقتی تاکید کرد: درصد کم تشخیص در زنان به خاطر سیکل عادات ماهیانه آنان است.
وی با اشاره به انجام کار تشخیص در فاز حیوانی، گفت: برای به نتیجه رسیدن مطالعات، بیش از ۱۰۰۰ بار تست آزمایشگاهی انجام داده ایم و ۱۰ هزار نمونه آزمایشگاهی از ایران، انگلستان و...، برای ما ارسال شد.
کاشف روش تشخیص ام اس با آنتی ژن، ادامه داد: در واقع، ما یک سیستم تشخیص بیماری را طراحی کردیم.
وی به انجام کار در فاز حیوانی اشاره کرد و گفت: با توجه به مطالعاتی که انجام داده بودیم، آزمایش های خودمان را بر روی ۵ نوع حیوان آغاز کردیم که توانایی گرفتن ام اس شبیه انسان را دارند.
صداقتی با اشاره به انجام کار بر روی موش، خوکچه، جوجه، بز و گاو، افزود: با توجه به اینکه کار آزمایش بر روی بز و گاو قدری مشکل بود، آزمایش ها را بر روی سه حیوان دیگر دنبال کردیم.
وی ادامه داد: پس از تزریق آنتی ژن به این حیوانات که از ویروس، باکتری یا هورمون انسانی گرفته شده بود، ام اس را به آنها منتقل کردیم و پس از بررسی رفتارهای محیطی این حیوانات، مغز آنها را جراحی و با انجام پاتالوژی، این کشف را اثبات کردیم.
صداقتی افزود: پس از آن درمان این حیوانات را با واکسن آغاز کردیم.
وی با اشاره به موفقیت آمیز بودن نتایج کار در فاز حیوانی، گفت: برای انجام روی نمونه انسانی، منتظر اعلام جهانی هستیم.
این بیولوژیست با تاکید بر هزینه سنگین کار بر روی نمونه انسانی، تصریح کرد: چند شرکت خارجی پیشنهاد کرده اند که پروژه را با هزینه دولت های خودشان انجام بدهند.
صداقتی با عنوان این مطلب که آنتی ژن درمانی تنها راه درمان ام اس است، گفت: در مطالعات ما هیچ سئوالی بی پاسخ نمانده است. زیرا، تمامی عوامل موثر در بیماری را شناسایی کرده ایم.
وی در پایان ابراز امیدواری کرد تا ظرف سه تا چهار سال آینده به درمان قطعی ام اس دست یابند و نام کشورمان را در جهان بر سر زبان ها بیندازند.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
به نام خدای رحمن.سفرنامه لرستان رابا مختصری ازبیوگرافی نوسنده به شما دوستان ارائه مینمائیم.لذاقسمت اول این سفرنامه راتا طوایف لرسدو سفرنامه درباره لرستان، ص: 7
زندگینامه پروفسور مینورسکی
زندگینامه شادروان پروفسور مینورسکی بوسیله سید حسن تقیزاده و مجتبی مینوي (یادنامه ایرانی مینورسکی دانشگاه تهران:
268 ) نگاشته شده است که در اینجا - 1348 ) و همچنین آقاي دکتر ابو القاسم طاهري (سیر فرهنگ ایران در بریتانیا. ص 254
خلاصهاي از گفتار نامبردگان را نقل میکنیم. مرحوم تقیزاده در اینباره مینویسد:
مینورسکی در سال 1904 مسیحی از روسیه به تبریز آمد و باصطلاح آن زمان نایب جنرال قونسولگري روس در آنجا بود. مشار الیه
در پنجم ماه فوریه سنه 1877 مسیحی در قصبه کرچوا در کنار رودخانه ولگا (که حالا آن قصبه در قعر دریاي مسکو رفته و از آب
پوشیده شده) متولد شده بود و تحصیلات مقدماتی خود را در مسکو بپایان رسانده بود و در دانشگاه آن شهر چهار سال، از 1896
تا 1900 تحصیل علم حقوق کرد و بعد در مؤسسه لازارف سه سال متوالی زبانهاي شرقی را تحصیل کرد. در سال 1903 مسیحی
وارد وزارت خارجه روس شد. از سنه 1904 تا 1908 در ایران خدمت کرد و پس از آن پترزبورگ و ترکستان مشغول خدمت بود.
و در سنه 1912 در سفارت روس در تهران و بعد چندي هم در سفارت کبراي روس در اسلامبول بود و در آن اوقات مأموریت
باتفاق سرآرنولد
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 8
در اسلامبول بود و در آن اوقات مأموریت تحدید حدود ایران و عثمانی را در جزو کمیسیون مختلطی باتفاق سر- آرنولد ویلسون
انگلیسی و مرحوم اعتلاء الملک خلعتبري یافت. بعد باز سفارت روس در طهران مشغول بود تا آنکه پس از انقلاب روسیه چندي
شارژ دافر روس در تهران شد و بعد به پاریس رفت و چندي بعد در آنجا بکار تدریس فارسی در مدرسه السنه شرق زنده اشتغال
استادي زبان فارسی یافت و در سنه 1944 متقاعد شد (یادنامه «*» پیدا کرد. از سال 1932 مسیحی در مدرسه مطالعات شرقی لندن
ایرانی مینورسکی ص الف و ب).
بطوري که آقاي دکتر طاهري نوشتهاند، پروفسور مینورسکی پس از بازنشستگی، در کمبریج گوشهنشینی اختیار کرد و سپس در
1948 در دانشگاه فواد اول در قاهره بتدریس اشتغال ورزید. گرچه از این تاریخ ببعد در کلاس درس شرکت نکرد، با این / سال 49
حال، تا آخرین لحظه عمر دست از پژوهش برنداشت. در سایه همین پشتکار بود که وي بیش از دویست مقاله و کتاب از خود
بجاي گذاشت.
مینورسکی به زبانهاي روسی، فرانسه، انگلیسی، فارسی، آلمانی، ترکی و حتی ارمنی و گرجی تسلط داشت و اما بیشتر مطالب خود
را به فرانسه و انگلیسی نگاشت. همانطوریکه در پیش گفته شد وي تألیفات زیادي دارد که از آن جملهاند:
در سال 1922 میلادي بزبان فرانسه. « اهل حق » 1. کتاب مربوط به
2. تاریخچه نادر شاه (ترجمه رشید یاسمی).
3. سازمان اداري حکومت صفوي، با تحقیقات و حواشی و تعلیقات بر تذکره الملوك. (ترجمه مسعود رجبنیا).
صفحه 12 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
4. تصحیح حدود العالم
5 .
ه
م
ا
ن
ر
ف
س
و
ب
ا
فل د
______________________________
Schoo Of Oriental And African Studies*
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 9
6. لرستان و لرها بزبان فرانسه (در دایرة المعارف اسلام چاپ لیدن).
پروفسور مینورسکی در بیست و پنجم ماه مارس سال 1966 میلادي (برابر با پنجم فروردین ماه 1345 خورشیدي) دیده از جهان فرو
بست.
مترجم
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 12
فهرست مندرجات
پیشگفتار
زندگینامه مینورسکی
1. لرستان
2. لرستان در عهد باستان
3. اقتصاد
4. وجه تسمیه لرها
5. لرها از نظر قومشناسی
6. مذهب
7. زبان
8. ادبیات
9. تاریخ
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 13
لرستان
اشاره
لرستان سرزمین قوم لر در جنوب غربی ایران قرار دارد و در عهد مغول تحت عنوان لر بزرگ و لر کوچک شناخته میشد. اما از
زمان صفویه به بعد منطقه لر بزرگ به بختیاري و کهکیلویه موسوم گردید. از اوایل قرن هیجدهم اتحادیه ممسنی ناحیه شولستان را
به تصرف خود درآورد و در نتیجه سومین منطقه لرنشین بین کهکیلویه و شیراز بوجود آمد. منطقه لر کوچک نیز از قرن شانزدهم
(میلادي) به بعد به لرستان معروف گردید و براي احتراز از اشتباه آنجا را لرستان فیلی خواندند. لرستان فیلی در قرن نوزدهم 1 بدو
منطقه پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. حد میان دو منطقه کبیرکوه است 2. امروزه لرستان در اصطلاح فقط شامل پیشکوه است و
صفحه 13 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
. پشتکوه را سرزمین فیلیها مینامند 3
مناطق ممسنی و کهکیلویه اکنون جزو استان فارس بشمار میآید 4 و مرکز ممسنیها فهلیان است. منطقه کهکیلویه (کوه جیلویه یا
کوه گلو) از ناحیه باشت واقع در غرب فهلیان تا بهبهان امتداد دارد و شهر بهبهان مرکز عمده طوایف کهکیلویه است.
طوایف لر منطقه کهکیلویه حتی تا کنارههاي خلیج فارس پراکنده هستند. تاکنون منطقه کهکیلویه و منطقهاي که بین کهکیلویه و
بختیاري است بطور شایسته مورد بررسی قرار نگرفته است. رودهاي عمده کهکیلویه عبارت است از آب شیرین که از بهم پیوستن
رود خیرآباد و رود زهره تشکیل یافته و مسیر آن در قسمت سفلی از طریق زیدان و هندیان و آب کردستان (یا جراحی) امتداد
مییابد.
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 14
در مسیر بعدي یک شاخه از آن به کارون میپیوندد و شاخه دیگر بطرف دورك روان میشود (براي اطلاع بیشتر ر ك: فارسنامه
همچنین نوشتههاي ولز، هرتسفلد، Haussknecht Stocqueler ناصري تألیف حسن فسائی چاپ تهران 1313 و سفرنامههاي
.)De Bode) براي اطلاعات عمومی ر ك: جلد اول ص 251 و 289 و جلد دوم ص 327 و 398 از کتاب دوبد
سرزمین بختیاري از چهارمحال (غرب اصفهان) تا شوشتر گسترش مییابد و از طرف جنوب به کهکیلویه، از شمال به سرحد شمالی
لرستان (اشترانکوه) محدود است. ولی بختیاریها در فریدن- بروجرد، بربرود جاپلق و نواحی اطراف بروجرد سکونت دارند (پیش از
سال 1840 محمد تقی خان چهارلنگ در نواحی بروجرد تعداد زیادي روستا خریده بود). بطور کلی سرزمین بختیاري شامل منطقه
، بین قسمت سفلی حوضه زایندهرود و رود کارون (تا بالاي شوشتر) است. نوشتههاي کسانی چون لایارد 5، سویر 6، خانم بیشاپ 7
لرد کرزن 8 و دیگران اطلاعات دقیقی راجع به پیرامون این منطقه دربر دارد. در مرکز بختیاري کوهرنگ به ارتفاع 12800 پا قرار
دارد که آبریز بین خلیج فارس و قسمت مرکزي فلات ایران را تشکیل میدهد (بعید نیست این کوه اسم خود را از واژه مغولی
که معنی اردوگاه را میدهد گرفته باشد). سرزمین بختیاري بوسیله رود دز از لرستان جدا میشود. « کورن »
لرستان (پیشکوه) محدود است از مشرق به آب دز، از شمال به سلسله کوههاي چهل نابالغان و کوه گرو (که لرستان را از نهاوند و
سیلاخور جدا میکند) از جنوب به رود کرخه (صیمره) و پشتکوه و از شمال غربی به هرسین (در استان کرمانشاه).
(کرخه یا صیمره بزرگترین رود در لرستان است که از پیوستن چند رود بوجود آمده است). یکی از رودهاي فرعی که از سوي
چپ به کرخه میریزد رود کشکان است (راولینسون آنرا کشکن نامیده است) که از دو شاخه شمالی و جنوبی تشکیل شده است.
سرچشمه شاخه شمالی هرو- الشتر و خاوه است. شاخه جنوبی بوسیله کوه یافته از شاخه شمالی گسسته از میان شهر خرمآباد
میگذرد (و بهمین نام خوانده میشود). پیوستن دو شاخه شمالی
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 15
و جنوبی در نزدیکی تنگ کلهر رود کشکان را تشکیل میدهد که بستر آن به سوي جنوب غربی است. در فاصلهاي دورتر در
نزدیکی افرینه آبهاي کوگان، و طائی که از کوه هفتاد پهلو (هشتاد پهلو) و سراشیبی قسمت شمالی کوه گرد سرچشمه میگیرند به
کشکان میپیوندند. اندکی پائینتر مادیان رود نیز از سوي غرب به کشکان میریزد و سرانجام این رود در محل پل گامیشو به
کرخه میپیوندد.
بغیر از رود کشکان رودهاي فرعی کوچکتري در مشرق پل گامیشو به کرخه میریزد که عبارتند از آب تنک فنی، آب للم و آب
زال.
آب زال که شاخه آن آب انارکی (؟) است از کوه گرد سرچشمه میگیرد.
آگاهی ما از کناره راست رود دز بسیار اندك است. بالارود و قیرآب که سرچشمه آنها در فاصله نسبتا زیاد در سمت شمال قرار
صفحه 14 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
دارد در غرب رود در جریان هستند. آب بالارود در فاصله بین دزفول و شوش به رود دز میریزد. رود کول آب (؟) که از منگره
سرچشمه میگیرد بعلت قلههاي بلندي که چونان باروئی دو سوي آنرا فرو گرفته باعث شده که حوضه رود بالارود از رود زال جدا
شود. دشت صحراي لورکه در شمال دزفول و در جنوب قیرآب قرار دارد در قدیم کاملا پاریاب بوده است. در قیرآب دو چشمه
نفت وجود دارد که از دیرباز ساکنان آنجا با آن آشنائی داشتهاند.
.( احتمالا قیرآب همان محلی است که داریوش دستهاي از یونانیان را در آنجا اسکان داده بود (ر ك: ریتر 9 جلد نهم ص 201
در قسمت داخلی لرستان سلسله کوههائی وجود دارد که از سوي شمال غربی به جنوب شرقی امتداد یافتهاند (جهت این کوهها با
سایر کوههاي ایران یکسان است). این کوهها در امتداد هم است و ارتفاع برخی از آنها تا 9000 پا میرسد.
لرستان در روزگار باستان
مناطقی که امروزه لرها در آن بسر میبرند مدتها پیش از کوچ ایرانیان مسکون بوده است 10 . این مناطق دور از دسترس آشوريها و
بیشتر زیر نفوذ ایلامیان بوده است. در شوش که
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 16
تقریبا در گذرگاه کوههاي لر کوچک (لرستان فعلی) قرار دارد آثاري بدست آمده که نشان میدهد این شهر در حدود 3000 سال
پیش از میلاد آبادان بوده است. خالصترین آثاري که از فرهنگ محلی بجا مانده بیشتر در جنوب شرقی این منطقه است. همانطور
که اتابکان لر بزرگ، ایذه (مالمیر) را به پایتختی خود انتخاب کرده بودند یقینا در کهنترین روزگاران فرمانروایان لرستان یعنی
پادشاهان ایاپیر 11 (یا هیپریتی؟) صرفنظر از ارتباطی که با شوش داشتند، دست کم جلگه رود کارون را زیر نفو گرفته بودند. آثار
باستانی مالمیر که شامل کتیبه و حجاري است مربوط به تمدن بومیان این سرزمین یعنی ایلامیان است و ربطی به سامیها ندارد.
143 از کتاب مأموریت به ایران- تألیف دومرگان). - (ر ك: دوبد، لایارد، ژاکویه، هوسنیک 12 (ص 132
اکتشافات اخیر هرتسفلد 13 در منطقه ممسنی شامل حجاري و لوحههاي گلی، داراي نوشته ایلامی مربوط به 1000 تا 1500 سال
قبل از میلاد است. این نشانهها روشنگر آنست که تا چه حد ایلامیان در دل کوههاي لرستان نفوذ داشتهاند. کهکیلویه که بین
. سوزیان و پارس قرار دارد ممکن است همان منطقه ناشناخته انشان باشد که نیاکان کوروش بزرگ از آنجا برخاستند 14
در منطقه باستانی جلگه کارون سفلی چندین جاي باستانی مانند سوسن، لردگان، و تپههاي سلم، تور و ایرج وجود دارد که بقول
لایارد و سویر هنوز ناشناخته ماندهاند. بنا بروایت سویر آثار باستانی در قسمتهاي مرتفع بختیاري نایاب است.
در منطقه پیشکوه (لرستان فعلی) بجز غار (میدیان 15 ) در محل سدران واقع در میان خرمآباد و منگره، آثار چشمگیر ساختمانهاي
باستانی یافت نشده است 16 . نخستین ساکنان لرستان کاسیها بودند که بابل را فتح کرده میان سالهاي 1750 تا 1650 پیش از میلاد
. بر آن سرزمین حکومت میکردهاند 17
هخامنشیان هنگام گذر از راه همدان- بابل که از قلمرو کاستیها میگذشت ناگزیر بودند به کاستیها باج بپردازند. این کوهنشینان
انتیگون 18 در تعقیب ایومنس 19 از قلب Rawlinson) بطور موقت بدست اسکندر سرکوب شدند. بنا به گفته راولینسون
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 17
خاك کاستیها یعنی از راه پل تنگ، کیالان و خرمآباد گذشت.
کاستیها که احتمالا متمایز از خوزها هستند داراي زبانی بودهاند که با زبان همسایگانشان تفاوت داشته، ولی در گویش آنها به
نامهاي خاصی برمیخوریم که از زبان هند و اروپائی گرفته شده است 20 . احتمالا نام رود کشکان 21 از نام واژه کاسو (کاسیت)
برگرفته شده است.
صفحه 15 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
قسمت شمالی لرستان احتمالا تا حدي با سرزمین الیپی که آشوریها بارها از آن نام بردهاند پیوستگی داشته است. سرزمینی که تحت
. نفوذ مادها قرار داشته شامل استان کرمانشاه میباشد 22
مردمی که سرزمینشان بین ارمنستان و سوسیان قرار داشته و هرودت نیز از آنها نام برده است Matinvo همچنین اطلاعات ما درباره
بسیار ناچیز است. در اینجا بایستی توجه داشته باشیم که ویژگیهاي گوناگون قومی در مراحل مختلف کوچ ایرانیان (به لرستان) از
بین رفته است. مثلا در شمال شرقی بختیاري به ناحیهاي برمیخوریم که آنرا فریدن خوانند که این خود یادبودي نشان از طایفه مادي
.( پري تکنوي میباشد (هرودت فصل اول ص 110
فراگیرندگی و گسترش فرهنگ ایرانی در منطقه لرستان یقینا هنگام تشکیل امپراطوريهاي بزرگ مانند هخامنشیان، مقدونیان،
سلوکیان، اشکانیان و سرانجام در زمان ساسانیان با شتاب بیشتري صورت گرفته است. آثار بسیار از شهرهاي زمان ساسانی در دره
کرخه وجود دارد. ولی بسیاري از این بناها را بومیان به اتابکان لرستان که یقینا آنها را بازسازي کرده بودند نسبت میدهند. آثار
برجستهاي از پلها و راههائی که هنوز در قسمت بالاي رودخانه سوسیانا (؟) برجاي مانده حاکی از یک شیوه معماري بسیار پیچیده
360 و همچنین کتاب مطالعات باستانشناسی بقلم دومرگان- چاپ - است (ر ك: به تصاویر در کتاب مطالعات جغرافیائی ص 374
1896 ). آثار راههاي سنگفرش گذرگاههائی که در دل کوه بریده شده است، در تنگ سروك 23 (بین اصفهان و - پاریس 1897
مالمیر) هنوز وجود دارد. آثار این جاده در نزدیکی حجاريهائی که مربوط بزمان ساسانیان است به چشم میخورد. (ر ك:
جادههاي اتابکان ص 82 بقلم دوبد) بنا بروایت راولینسون (ص 93 ) بین دزفول و
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 18
216 ) کتاب خود که جاده خسرو نام دارد به آثار راهها در دشت - قیرآب نیز آثاري از یک راه وجود دارد، و چریکو در (ص 221
خاوه 24 اشاره کرده است. از آنجائیکه ساکنین جلگه خوزستان تا اواخر قرن چهاردهم هجري (قرن دهم میلادي) هنوز زبان خوزي
را فراموش نکرده بودند (ر ك: مقدسی ص 418 ) بعید نیست که گروههائی از این قوم بستانی در قسمتهاي دورافتاده مناطق
. کوهستانی لرستان یافت شوند. لرها ویژگی فرهنگ کنونی خود را فقط در زمان حکمرانی اتابکان بهم زدهاند 25
اطلاعاتی که جغرافیدانان عرب درباره لرستان بر جاي نهادهاند بسیار مختصر است ولی با این حال وضع راههاي این منطقه را به
وضوح توصیف کردهاند. براي کسب اطلاع راجع به جادههاي بین دشت ارژن به شیراز و دشت ارژن به منطقه سمیرم به کتاب ایران
173 و ص 190 بنگرید). و اما پیرامون راه بین خوزستان و اصفهان ابن خرداد به (ص 75 ) و مقدسی - تألیف شوارتز (به ص 180
(ص 40 ) اطلاعات جامعی بدست میدهند.
30 فرسنگ، از در مورد جاده خوزستان به منطقه کوهستانی لرستان استخري ص 196 مینویسد: از لور 26 تا شاپور خواست 27
شاپور خواست به لشتر (اشتر) 12 فرسنگ، از لشتر تا نهاوند 10 فرسنگ (این جاده باید همان باشد که در قسمت سفلاي بالارود
ادامه داشته است). با توصیفی که مقدسی در ص 401 از این جاده نموده است نکات مبهم مربوط بآن را تا حدي روشن کرده
است. وي بترتیب هشت منزلگاه را بشرح زیر نام برده است:
از کرج- فروند دارکان- خروز (بدون شک منظورش هرو است که در شمال خرمآباد است) شاپور خواست (خرمآباد)-
کرکوش؟- ال خان- از مانان واللور. همچنین بطوریکه از کتاب مقدسی برمیآید (ص 480 ) جاده دیگري در امتداد آب دز وجود
داشته است. چنانکه میگوید از اللور به دز دو منزلگاه از آنجا به رایگان یک منزل و از آنجا به گلپایگان چهل فرسنگ است که از
سرزمینی نامسکون عبور مینماید.
آثار برخی از شهرهاي باستانی در لرستان چنین است:
-1 شهر اللور که در حدود دو فرسنگی شمال دزفول واقع
صفحه 16 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 19
بوده است.
-2 کنزت اندامیش که محل آن را میتوان در صحراي لور در نزدیکی صالحآباد (اندیمشک) جستجو کرد.
-3 شهر لشتر که اکنون آثاري از آن بجا نمانده است و بدون شک در الشتر قرار داشته است.
-4 شاپور خواست که به یقین در محل کنونی خرمآباد بوده است. یافتن جاي شهر شاپور خواست براي اطلاع از حوادثی که در
قرن پنجم هجري (برابر با قرن سیزدهم میلادي) روي داده مهم است (ر ك ابن اثیر جلد نهم ص 89 و 148 و تاریخ گزیده ص
557 ). راولینسون معتقد است که شاپور خواست در محل کنونی خرمآباد قرار داشته است (ر ك. لسترنج جغرافیاي تاریخی
سرزمین- هاي خلافت شرقی ص 202 و 668 ). شواهدي که استخري میدهد بعلاوه صفحات 70 و 176 مقدسی، هر دو نظریه
راولینسون را مبنی بر اینکه شهر شاپور خواست همان خرمآباد است تأیید میکند (این مطلب برخلاف نظریه لسترنج است). تغییر
محل و یا تغییر نام شاپور خواست به یقین در قرن سیزدهم میلادي صورت گرفته است (نقل از شوارتز). زیرا مؤلف نزهۀ القلوب
(تألیف در سال 740 هجري 1340 میلادي) هنگامی که شهرهاي لر کوچک را برشمرده از شاپور خواست نام نمیبرد و براي
نخستین بار از خرمآباد نام میبرد و مینویسد شهري است ویران.
احتمالا ولایت مانرود زادگاه اتابکان لر در نزدیکی خرمآباد قرار داشته است. محل مانرود را بایستی در شمال شهر اللور در نزدیکی
منگره جستجو کرد. سمها که در تاریخ گزیده (ص 548 ) ذکر شده در مانرود قرار داشته و قلعه دز سیا بایستی همان قلعه دز باشد
که در مدخل منگره قرار داشته و در سال 1895 میلادي بدست والی پشتکوه ویران شده است 28 . و بالاخره دژي در گریت
سرزمین طایفه پاپی وجود داشته و مؤلف تاریخ گزیده در صفحات 549 و 552 از آن نام برده است.
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 20
اقتصاد
بجز قسمتی از منطقه بختیاري در نزدیکی اصفهان که داراي روستاهاي زیاد است، اصولا سایر مناطق لرنشین بوسیله طوایفی که
زندگی عشایري یا نیمه عشایري دارند مسکون است 29 و صادرات عمده آنها همان فراوردههاي دامی است. سرزمین لرها از نظر
معادن بسیار غنی است، بخصوص نفت بحد وفور در این منطقه یافت میشود. میدان نفتون که متعلق به شرکت نفت انگلیس 30 و
ایران است در مرکز منطقه بختیاري قرار دارد (بین شوشتر و مالمیر). این شرکت امتیاز بهرهبرداري از زمینهاي نفتخیز جنوب ایران
را دارد و علاوه بر آن مدعی است که کهکیلویه نیز در محدوده فعالیت آن قرار دارد، بنابراین دستاندرکار تدارك بهرهبرداري در
. این منطقه نیز میباشد 31
از آنجائی که مناطق لرنشین در عهد باستان بر سر راههائی که مراکز مهم امپراطوري ایران را بهم میپیوست قرار داشته، لرها نقش
بسیار مهمی را ایفاء میکردند. قسمت جنوب منطقه لرنشین یعنی کهکیلویه ممکن است در آینده بصورت یک مرکز ارتباطی
راهآهن و راه هوائی میان ایران- بین النهرین و هندوستان درآید. سرزمین بختیاري اکنون راه کاروانرو دارد که خوزستان را به
اصفهان متصل میکند، این جاده بوسیله برادران لینج اداره میشود 32 . و بالاخره شاهراه سرتاسري هم که خلیجفارس (محمره 33 یا
خورموسی) را به تهران و دریاي خزر وصل میکند از خاك لرستان میگذرد. قبل از جنگ جهانی 1914 نقشهبرداري راهآهن از
بندر محمره دزفول- خرمآباد بوسیله سندیکاي راهآهن ایران شروع شد 34 ولی با روي کار آمدن سلسله جدید، دولت پیشنهاد
. کرده است که ساختن خط آهن سرتاسري را بعهده گیرد 35
تیرهلر (لرها)
صفحه 17 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
تیرهلر (لرها)
لرها تیرهاي ایرانی هستند که در جنوب غربی ایران بسر میبرند و بچهار شعبه لرهاي خاص 36 (ساکنین لرستان فعلی و
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 21
پشتکوه)، ممسنی، کهکیلویه و بختیاري تقسیم میشوند 37 . مانند اکراد، وجه مشترك بین لرها زبان آنهاست. صفت اختصاصی
. گویش لري بیانگر آنست که این منطقه اصولا تحت تأثیر ایرانیان پارسی (زبان) قرار گرفته است نه مادها 38
اقوام بومی که پیش از آمدن آریاها در این سرزمین میزیسته یا هنگام کوچ ایرانیان از میان رفتهاند و یا اینکه ایرانی شدهاند.
وجه تسمیه لرها
تاریخ گزیده اسم لرها را به محلی موسوم به لور واقع در گردنه مانرود نسبت میدهد. شاید علل نسبت دادن لرها باین محل مربوط
به خاطره شهر اللور باشد که جغرافیادانان عرب درباره آن صحبت کردهاند و امروز نیز نام صحراي لور (واقع در شمال دزفول) هنوز
محلی واقع در ناحیه جندیشاپور « لیر » میباشد از آنجمله است « لور » زنده است. چند محل دیگر نیز یافت میشود که نام آنها متشابه با
کلمه لیر ممکن است همان کلمه لور ) Schwarz بقلم شوارتز Persien و لیراوي واقع در کهکیلویه (ر ك: ص 666 از کتاب
باشد، چنانکه در زبان لري پول به پیل تبدیل میشود.
میباشد Sardon همچنین یاقوت از محلی بنام لردجان (اکنون لردگان) نام برده است. بگفته استخري لردگان پایتخت بخش سردان
که بین کهکیلویه و بختیاري واقع است. و بالاخره در صیمره محلی است بنام لورت یالرت.
مسعودي ضمن آنکه فهرست طوایف کرد را ذکر نموده است از طوایف لریه نام برده است (احتمال دارد منظورش از لرها وابسته
بشهر لور باشد). در قرن سیزدهم میلادي یاقوت حموي با آنکه از لرها صحبت میکند کلمه اکراد را بکار برده است. چنانکه
میگوید اکراد قبایلی هستند که در کوههاي بین خوزستان و اصفهان زندگی میکنند و محل این قبایل را بلاداللور یا لرستان مینامند.
این حقایق نشاندهنده مراحل تکوینی اصطلاح جغرافیائی لرستان است که شاید مربوط بدوران پیش از ورود ایرانیان باین منطقه
بوده که سرانجام منتهی به یک گروه قومی شده است. از
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 22
را مشتق از کلمات ایرانی بدانیم میتوان گفت اصطلاح لر مأخوذ از لهراسب است (این نظریه « لر » طرفی اگر بخواهیم اصطلاح
پیشنهاد شده است). De Bode پیشتر بوسیله دوبد
یعنی Rudhra را میتوان بعنوان به « لر » اظهار میدارد کلمه Iranisches Nomenbuch یوستی در کتاب خود نامنامه ایرانی
مشتق شده باشد. از طرفی در تاریخ گزیده آمده Rudhra نامیده است از همان Rur قرمز نسبت داد شاید محلی را که یاقوت رور
است که در زبان لري به کوهستانهاي پوشیده از جنگل اطلاق میشود. « لیر » همان « لور » است که
لرها از نظر قومشناسی
اشاره
زبانشناسان لرها را به منطقه فارس مربوط میدانند و حال آنکه روایات محلی 39 لرهاي اصلی را قبایلی میداند که از مانرود
آمدهاند. بنا بگفته مؤلف تاریخ گزیده (ص 539 و 547 ) در ولایت مانرود دهکدهاي است که آنرا کرد خوانند و در آن حدود
بندي وجود دارد که آنرا بزبان لري کول نامند و در آن بند موضعی است که آنرا لر خوانند، و چون اصل ایشان از آن موضع
صفحه 18 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
( برخاسته است بدان سبب ایشان را لر گفتهاند. کلمه مانرود شباهت زیادي به مادیان رود دارد (بقول ژوکوفسکی 40 (ص 158
کلمه مادیان در زبان لري بصورت مان و یامون 41 بکار برده میشود). بهرحال با ملاحظه بعضی از رویدادهاي تاریخی میتوان
و Samha محل مادیان رود را در نزدیکی منگره جستجو کرد. مؤلف تاریخ گزیده (ص 158 ) از محلی بین مانرود 42 - سمها
مستقر در کول مانرود بعدها باسم مناطقی که در آنجا سکونت یافتند Guruh منگره 43 نامبرده و مینویسد که قبیلههاي گوره
در ضمن لازم . Aztari مربوط به محل ازتري Utari معروف شدهاند مانند قبیله جنگروي (مربوط به محل چنگروي) و قبیله اتري
بیادآوري است که خانواده حاکم اتابک لرستان (لر کوچک) از همین قبیله جنگروي بوده است.
بعضی از اسامی طوایف امروزي با فهرستی که در تاریخ
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 23
گزیده آمده است مطابقت دارند مانند منگره، انارکی، وجودکی و بالاخره تاریخ گزیده از چهار قبیله بنامهاي ساهی (سامی)،
ارسان (اسبان- ائسان) و بیهی نام برده و یادآور شده است که این قبایل با آنکه بزبان لري صحبت میکنند لر نیستند.
در حدود سال 500 ه. ق. (برابر 1106 میلادي) بین صد تا چهارصد خانوار فضلاوي کرد از سوریه به ایران مهاجرت کرده و از
.( جانب شمال (از طرف اشترانکوه) بمنطقه لرستان وارد شدند و در قلمرو خورشیدیها 44 مستقر شدند (نقل از نزهۀ القلوب ص 70
در اوایل قرن هفتم ه. ق. (برابر با قرن سیزدهم میلادي) طوایف دیگري به سرزمین هزار اسب اتابک لر بزرگ روي آوردند که در
میان آنها عدهاي طوایف عرب مانند عقیلی، (در پائین شوشتر محلی باین نام وجود دارد) هاشمی و بیست و هشت قبیله دیگر
(متفرقه) وجود داشتند که در میان آنها بنامهاي بختیاري (مختاري)، جوانکی (مراسلی) گوتوند (در نزدیکی شوشتر محلی اباین نام
وجود دارد)، جاکی، لیراوي، مماستی (ممسنی؟) و غیره برمیخوریم. بنابروایت شرفنامه تمام این طوایف از سوریه به ایران آمدهاند.
با هجوم این طوایف بخاك لر بزرگ، یقینا دگرگونی بزرگی در چگونگی وضع مردم این سرزمین بوجود آمده است. احتمال دارد
که این طوایف کرد بودهاند، چنانکه ابن بطوطه در قرن چهاردهم میلادي در حین مسافرت بطرف پایتخت لر بزرگ وقتی از
رامهرمز و بهبهان عبور میکرد به بازماندگان این طوایف مهاجر برخورد نموده است. مدتها یک دهکده کرد در کنار رود جراحی
قرار داشته است. شهاب الدین العمري اظهار داشته است که لرها در سوریه و مصر یافت میشدهاند. و میگوید صلاح الدین ایوبی
563 ) از چالاکی و زبردستی آنها در بالا رفتن از صخرههاي سرسخت بوحشت افتاد و دستور قتل عام آنها را صادر کرد. این -589)
. روایت شاید علل آمدن طوایف مهاجر یا برگشت آنها را به لرستان تا حدي روشن کند 45
قسمت جنوبی لر کوچک بخصوص دره کرخه نیز در معرض نفوذ اکراد قرار داشته است، چنانکه در شمال شوش درختی وجود
دارد موسوم به داربابو، که یادآور نام تیره بابو از طایفه جوزکان کرد
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 24
میباشد، که در تاریخ حسنویه از آنها یاد شده است (نقل از ابن اثیر ص 146 و 219 ). لر کوچک همچنین مورد تهاجم ترکها و
را میتوان ذکر کرد). « ایوا » مغولان قرار گرفته است (براي مثال جنگهاي اتابک لر کوچک بر علیه ترکان بیات (بهارلو؟) و
در زمان صفویه طوایف ترك از جانب کهگیلویه وارد لرستان شدند. همچنین دستههائی از ارامنه و گرجیها در شمال بختیاري
مستقر گردیدند. راجع به تغییر مکان طوایف در زمان افشاریه، زندیه و قاجاریه بعدا صحبت خواهد شد. بهرحال در قرن نوزدهم
بتدریج موقعیت منطقه لرستان بحالت ثبات درآمده است. اسامی ایلات و طوایف لر را اکنون بخوبی میدانیم و فهرست این طوایف
از سال 1836 میلادي ببعد موجود است، تعداد جمعیت لرها بنا به روایت لرد کرزن (جلد دوم ص 274 ) در سال 1881 میلادي بالغ
. بر 421000 نفر بوده است، که از این عده 170000 نفر بختیاري، 41000 کهگیلویهاي، 210000 لر فیلی بودهاند 46
طبق آماري که رابینو 47 در سال 1904 میلادي تهیه کرده است جمعیت لر کوچک بدین قرار بوده است: پشتکوه تعداد 31650
صفحه 19 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
خانوار ( 130000 نفر)، پیشکوه 10000 خانوار ( 50000 نفر) بوده است. ولی این ارقام خیلی ناچیز بنظر میرسد (رابینو هم تعداد را
کمتر از آنچه بودهاند ذکر کرده است) (اکنون بطور خلاصه به گروههاي چهارگانه لر اشاره میکنیم).
الف- ممسنیها:
گروه ممسنی شامل چهار طایفه بنامهاي بکش، جاوید، دشمن- زیاري و رستم میباشد (ر ك: مقاله مربوط به شول).
ب- لرهاي کهگیلویه:
طوایف کهگیلویه از سه طایفه بزرگ آقاجري، باوي و جاکی تشکیل شدهاند.
آقاجري (نام یک طایفه قدیمی ترك از آغاجاري است) شامل نه قبیله بوده است که چهار قبیله آن یعنی افشار، بیگدلی، چغاتائی و
قرهبگلو ترك میباشند (احتمالا اینها باقیمانده شاهسونها هستند
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 25
که در زمان صفویه زیر نظر حکومت کهگیلویه تشکیل شده بودند) پنجمین قبیله تیلکوهی است که نام خود را از ناحیهاي در
کردستان گرفته است.
یادآور شده است یک طایفه عرب در نزدیکی اهواز به همین نام O .Mann باوي دومین طایفه از طوایف کهگیلویه است. ا. مان
وجود دارد. اما از طرفی در جنوب خرمآباد کوهی باین اسم وجود دارد 48 . سومین طایفه کهگیلویه جاکی است. این طایفه صرفا لر
میباشد که بدو قسمت یعنی چهاربنچه ولیراوي تقسیم شده و هر قسمت بنوبه خود به شعبات کوچکتري تقسیم میشوند.
ج- طوایف بختیاري:
در سال 1894 اظهار داشته، منطقه بختیاري بطور کامل مورد بررسی قرار گرفته و نقشه آن بمقیاس هشت Sawyer بطوریکه ساویر
پا در یک اینچ تهیه شده و تقریبا محل سکونت اکثر طوایف مورد بازدید قرار گرفته و اطلاعات لازم درباره آنها جمعآوري شده
است. با این حال بجز فهرستی که لردکرزن در سال 1890 فراهم کرده است تاکنون اطلاعات دیگري بما نرسیده است.
بختیاریها اصولا بدو قسمت یعنی چهارلنگ و هفتلنگ تقسیم میشوند. از این دو قسمت هفتلنگها نیرومندترند (چهارلنگ قبلا در
قسمت جنوب قرار داشت اکنون بین بروجرد و گلپایگان مستقر است.)
د- طوایف لرستان:
طوایف عمده لرستان عبارتند از طوایف بالاگریوه، طرهان، دلفان و سلسله. طوایف بالاگریوه شامل لرهاي اصیل است که داراي
شعبات مهمی از قبیل دیرکوند و سگوند 49 میباشند. احتمالا دیرکوندها 50 هسته اصلی قوم لر بشمار میروند که رؤساي خود را
میر مینامند 51 . برخلاف کردها رؤسا اعضاء طایفه را بصورت ارث بین خود تقسیم میکنند. لرها بخصوص طوایف بالاگریوه
«*» داراي روحیه دموکراسی هستند و قدرت خانها بستگی به قیطولهاي
______________________________
در فرهنگ- .« ب» بند « زبان لري » * قیطول: افراد محافظ خان. نگاه کنید به بخش
دو سفرنامه درباره لرستان، ص: 26
صفحه 20 از 107 www.Ghaemiyeh.com دو سفرنامه درباره لرستان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
آنها دارد. ولی این قدرت تا حدي بوسیله رؤساي تیرهها (توشمال) محدود شده است و خوانین مجبورند تاحدي به خواستههاي این
رؤساي کوچک سر تسلیم فرود آورند. (ادموندز آنها را کدخدایان ناهنجار نامیده است).
اطلاعات قومشناسی (نژادشناسی) درباره لرها بسیار ناچیز است 52 . در این مورد میتوان به یادداشتهاي دوهوسه ( 52 ) (در سال
1859 فرماندهی یک فوج لر را بعهده داشت)، ودخانیکف 53 ، و دانیلو (خیلی جزئی و سطحی) رجوع کرد. دوهوسه مخصوصا به
فشردگی جمجمه لرهاي لرستان اشاره کرده است، از طرفی ادموندز به تفاوت بین لرها و لکها اشاره کرده و معتقد است که لکها
بلندتر بوده و داراي بینی عقابی میباشند و از نظر کیفیت خالصتر هستند، همچنین زنهاي آنها از زنان لر زیباترند 54 . رنگ موي
لرها اغلب شاه بلوطی بوده و ریش پرپشت دارند. بهطوري که لرستان را معدن ریش مینامند. به نظر نمیرسد زنان لر باندازه زنان
کرد از آزادي برخوردار باشند. در مورد زنان کرد، ادموندز مینویسد که مشاهده نشده است در بین کردان زنی به ریاست طایفه
انتخاب شده باشد و حال آنکه همر 55 (جلد دوم ص 239 ) از دو دختر جنگجوي 56 علیمردانخان والی لرستان که در سال 1725
خانم Layad میلادي نبرد میکردهاند نام برده است. زندگی و آداب و رسوم بختیاریها مورد ستایش کسانی مانند لایارد
قرار گرفته است و حال آنکه اکثر مسافرین که از لرستان عبور کردهاند شدیدا لرهاي این منطقه Copper و کوپر Bishop بیشاپ
که در سال 1904 بوسیله Douglas را مورد انتقاد قرار دادهاند (ر ك: به مقاله ادموندز در مجله جغرافیائی و سرلشگر داگلاس
.( لرها زخمی شد 57
مذهب
ازتان به پایان میبریم.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
بجستان از شهرهای مقدس زرتشتیان است. وجود محوطهها و آثار باستانی اطراف بجستان و مسجد جامع با اهمیتی که در دوران شاهرخ تیموری ساخته شد دلیل بر اهمیت و اعتبار تاریخی این شهرستان میباشد. احتمالاً قدمت بجستان به دوره هخامنشی میرسد. این شهر در گذشته به عنوان بوزستان، بزستان و بژستان نیز نامیده شده و به اعتقاد برخی از مورخین توسط سام نریمان قهرمان افسانهای ایران ساخته شدهاست. همچنین معتقدند نام بجستان یا بغستان (سرزمین ایزد) خود گویای وجود این است که این آبادی از دوران قبل از زرتشت یا دست کم وابستگی آن به آیینهای قبل از زرتشت است. سرزمین ایزد هم چنان شهری مذهبی است و مردم آن پایبند به دین اسلام هستند. گویا، یاقوت حموی نخستین جغرافیا نویس مسلمانی است که آن را اسم برده و گوید «دهکدهای است» بجستان در دوران تیموریان از اهمیت برخوردار بوده و اعتبار آنجا آنقدر بوده که حاکمان و بزرگان معاصر تیمور قادر بودهاند تیمور را از خرابی آن شهر بازدارند. از حیث تجارت و داد و ستد بجستان در دوران قاجاریه از اهمیت و رونق بالایی بر خوردار بودهاست شبکه گسترده راهها و رباطهای متعدد از جمله فخر آباد، قاسمآباد، زینآباد و … در راه فیض آباد به بجستان و فردوس دلایل رونق و داد وستد در این ناحیهاست.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
⛔️ تحریف سخنان مولانا عبدالحمید در مورد زلزله کرمانشاه از سوی افراد مغرض
اخیرا گروهی از افراد مغرض که جزو دروغگویان حرفهای هستند، با انگیزه تخریب وجههی امامجمعه اهلسنت زاهدان بهویژه در بین برادران و خواهران عزیز کُرد، کلیپ سخنان ایشان در مورد زلزلهزدگان کرمانشاه را قطعوبرید کرده و سخنان ایشان را تحریف کردند.
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید در مراسم نماز جمعه اهلسنت زاهدان در واکنش به زلزله اخیر در استان کرمانشاه، نهتنها از مردم عزیز کرمانشاه، بلکه مردم تمام کشور را به «توبه» و «استغفار» توصیه کردند، چنانکه در بخشی از سخنان ایشان آمده است: «اینکه در یک منطقه زلزله و عذاب آمده است به این معنا نیست که عملکرد مردم آن منطقه بد و عملکرد مردم سایر مناطق خوب است، بلکه اعمال همهی ما خراب است.»، اما افراد مغرض و شیطانصفت به تحریف آشکار سخنان مولانا عبدالحمید پرداختند.
تخریبکنندگان و وحدتشکنان درحالی سخنانی سراسر دروغ را در مورد زلزلهزدگان کرمانشاه به شیخالاسلام مولانا عبدالحمید نسبت دادهاند و در کمال وقاحت جملهی «کُردها به خدا ایمان نیاوردند، گناه کردند، خدا هم عذاب فرستاد و همه را هلاک کرد» را به دروغ ایشان نسبت دادهاند، که مولانا عبدالحمید در مراسم نماز جمعه زاهدان که مغرضان آن را قطعوبرید کردهاند، به کرّات مردم را به ارسال کمکهای نقدی و غیرنقدی برای زلزلهزدگان تاکید و توصیه کرده و آن را «جهاد» دانستند. همچنین مؤسسه خیریه محسنین که زیرنظر دارالعلوم زاهدان فعالیت میکند، از روزها ابتدایی زلزله، مستقیما در مناطق زلزلهزده حضور داشته و با تلاشهای شبانهروزی کمکهای مردمی را بین زلزلهزدگان توزیع میکند. ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
در یکی از جلسات سخنرانی سیدسهیل رضایی روان تحلیلگر یونگی داستانی را تعریف کرد که دستمایه نگارش این مقاله شد و به پرسشی که درباره شاملو سالها در ذهنم جوانه زده بود پاسخی قابل قبول داد. داستان اینگونه شروع میشود که پادشاهی به همراه سربازانش عازم شکار میشوند. در میان جنگل پادشاه به دنبال گوزنی با اسبش میتاخت که خود را در میان جنگل تنها دید و متوجه شد که سربازانش را گم کرده و به هر راهی میرفت نتیجهای برای او نداشت.
تحليل شاملو با قالب يونگ
نمیتوانست به درستی راه را پیدا کند، آنقدر در جنگل گشت تا به کلبهای برخورد. پیرمردی با دخترش در کلبه بودند. پادشاه داستان گم شدن خودش را برای آنها تعریف کرد. پیرمرد گفت من راه را به تو نشان میدهم به شرطی که دختر من ملکه تو شود؛ پادشاه قبول کرد. پیرمرد گفت شرط دیگری نیز با تو دارم. پادشاه گفت هر چه باشد قبول میکنم. پیرمرد گفت دخترم نباید هرگز آب بنوشد یا آب ببیند وگرنه ملکه تو از نظر غایب خواهد شد. پادشاه قبول کرد و با دختر پیرمرد به سمت قصر پادشاهی حرکت کردند؛ در وسط راه سربازانش را یافت، پیکی را به سرعت به قصر فرستاد و دستور داد آب روانی که از وسط قصر او میگذرد را بپوشانند. تمام ذکر و فکر پادشاه این بود که نگذارد دختر آب را ببیند یا بنوشد.
تمام دربار از کارهای پادشاه خسته شده بودند، چندان به کارهای دولت رسیدگی نمیکرد، تا اینکه پادشاه دچار افسردگی شد. در این بین وزیر او به پادشاه گفت بهتر است آب روان را در وسط قصر جاری کنیم و اطراف آن را با شاخهها و گیاهان بلند میپوشانیم تا ملکه آن را نبیند و شما هر روز به کنار رود بیایید تا حالتان خوب شود. پادشاه گفته وزیر را پذیرفت. از این طرف ملکه متوجه شد که روحیه پادشاه تغییر کرده و شادابتر از همیشه به نظر میرسد؛ پس تصمیم گرفت پادشاه را تعقیب کند. به دنبال پادشاه روان شد و او را دید که از میان گیاهان وارد جایی شد. به دنبال پادشاه وارد آنجا شد تا پادشاه آمد جلوی او را بگیرد دیر شده بود؛ ملکه ناپدید شد، هر چه گشت از ملکه خبری نشد.
یکی از سربازانش گفت من ملکه را دیدم كه تبدیل به قورباغه شده است. پادشاه دستور داد تا تمام قورباغههای شهر را بکشند. کشتار قورباغهها آغاز شد، تا اینکه پادشاه قورباغهها به سراغ پادشاه آمد و به او گفت چرا میخواهی نسل ما را ریشهکن کنی. پادشاه تمام ماجرا را برای او تعریف کرد. پادشاه قورباغهها گفت من پدر ملکه هستم وقتی که تبدیل به قورباغه شد تمام نسل ما هم به قورباغه تبدیل شدند.پادشاه قورباغهها میگوید من او را به تو برمیگردانم؛ تو هم از این کشتار دست بردار. پادشاه قبول میکند و ملکه دوباره بازمیگردد. داستانی اسطوره که با تولد دوباره ملکه (زن) آغاز میشود.دیگر، نقابی بر چهره ندارد، نقش بازی نمیکند، فرآیند آگاهسازی از داستان آغاز میشود که با سفری درونی همراه است.
تحليل شاملو با قالب يونگ
اما چرا این داستان به احمد شاملو ربط پیدا میکند؟ شاید به روایتی میتوان گفت این داستان زندگی احمد شاملو است. کميعجیب به نظر میرسد ولی داستان نمادین سفری است که احمد شاملو آغاز میکند؛ در ابتدا این سفر ناآگاهانه قدم برمیدارد، روان زنانه ناپخته و زودرنج شاملو در 22 سالگی زنی را برای او فرا میخواند که از جنس روان زنانه اوست، یعنی در اینجا آنیما بیمار احمد شاملو ناآگاهانه بر روی کس دیگر فرافکنی میشود. شاملو باز هم در روند ناآگاهانه است و به درکی از عقدهها و انگیزههایش هنوز نرسیده، ازدواج یک رابطه آگاهانه است ولی برای شاملو چنین انتخابی نیست؛ سفر زندگی او ناشیانه و ناآگاهانه آغاز میشود.
شعر خود زندگي است
احمد شاملو درباره خودش میگوید: «آثار من خود، بیوگرافی کامل است. من به این حقیقت معتقدم که شعر، برداشتهایی از زندگی نیست، بلکه یک سره خود زندگی است.»
همیشه این پرسش در ذهن من بود که چرا احمد شاملو سه بار ازدواج کرده است. چرا چهار فرزند خود را از زن اولش رها میکند؟ آیا شاملو شهوتپرستی بوده که مدام زن عوض میکرده است؟ اما اشعارش این را نمیگوید، نمیتوان از لابهلای اشعارش به دنبال هرزگی گشت یا حتی سر نخی از آن به دست آورد.
چگونه است که شاملو در اشعارش بیش از اندازه انسان را ارج مینهد. او انسان را آزاد میخواهد فارغ از هر رنگ و نژاد و مذهب عصر انسان در منظر شاملو عصر پایان خدایان است «و انسان که کهنه رند خدایی است بیگمان».
و معتقد بود:«که هر ویرانه نشانی از غياب انساني است/که حضور انسان آبادانی است.»
شاملو شاعری دردآشنا با ذهنی جستوجوگر و ناآرام، روحیهای نقادانه و انقلابی با اشعاری سرشار از احساس و اندیشه به گونهای که از پیروی بیچون و چرایی فرهنگ و ادبی جامعه خود سرباز زده است.احمد شاملو برای اولین بار در سن 22 سالگی با اشرف ملوکاسلاميازدواج میکند. ماحصل این ازدواج سیاوش، سامان، سیروس و ساقی است که چند سال بعد از او طلاق میگیرد و در همان سال با طوسی حائری ازدواج میکند. این ازدواج هم در سال 1340 منجر به طلاق میشود و در نهایت در سال 1343 با آیدا ازدواج میکند و این ازدواج تا پایان عمرش دوام میآورد.
تحليل شاملو با قالب يونگ
شاملو در آیدا چه چیزی را دید یا چه چیزی در شاملو متحول شده بود که این چنین عاشقانه با آیدا ازدواج میکند و تا پایان عمرش در کنار او میماند. اینجا میتوانيم ربط درستی از داستانی که ابتدا آوردم بیابیم، تولد مجدد در آنیما شاملو، شناختی آگاهانه و ازدواجی موفق. اما سیر این تحول چگونه روی داد؟برای یافتن جواب این سوالات همانگونه که خودش گفته فقط باید به سراغ اشعارش برويم تا از لایههای تودرتوی اشعارش به اعماق روحش دسترسی پیدا کنیم و راز ماندگاری او و آیدا را کشف کنیم.
شاملو نخستین دفتر شعر خود را به نام «آهنگهای فراموش شده» در سال 1326 منتشر میکند؛ دفتری با عناصری مثبت اما بدون محتوی، سست و حتی تهی از اندیشه و شاید بتوان گفت شاعر جوانی که هنوز پا به عرصه کارکشتگی ذهنی و سخنورانه نرسیده است.چاپ اولین آثارش درست مصادف میشود با اولین ازدواجش، ازدواجی ناآگاهانه همراه با فرافکنی درونش بر روی این زن و سپس نتیجه این ازدواج علیرغم داشتن چهار فرزند به جدایی ختم میشود. شاملو فکر میکند با عوض کردن زنش همه چیز روبهراه خواهد شد و به سراغ رابطه جدیدی میرود و ازدواج دیگری میکند. باز هم انتخابی ناآگاهانه است، روان شاملو به پختگی نرسیده است، اگرچه نمیتوان جلوی فرافکنی هر زن و مردی را بر روی یکدیگر گرفت، ولی میشود آن را بررسی کرد.
چه میشود که شاملو به ناگهان متوجه این فرافکنی ناآگاهانه میشود و سعی میکند تولد جدیدی را برای خودش و سفری آگاهانه را آغاز کند.چه میشود که در ازدواج سوم به آگاهی میرسد، چگونه از آنیمای منفی خود (روان زنانه در ضمیر ناخودآگاه مرد) رها میشود.شاملو در دفتر هوای تازه گرفتار آنیمای منفی خود است و از تاثیر کجخلقی و لجامگسیختگی روانش در این شعر فریاد میزند:
دیرگاهیست که من سراینده خورشیدم
و شعرم را بر مدار مغموم شهابهای سرگردانی
نوشتهام که از عطش نور شدن خاکستر شدهاند
من برای روسپیان و برهنگان مینویسم
فكر ميكرد با ازدواج مجدد زندگي تغيير مي كند
تحليل شاملو با قالب يونگ
جاناسنفورد روان تحلیلگر یونگی درخصوص روان مرد و زن مینویسد: زن حامل تصویر زنده شریک یا روح زنانه مرد برای مردان است و مرد نیز حامل تصویر زنده روح زن است. این موضوع به پیامدهای نامتعارف و ناخوشایندی منتهی میشود، زیرا این واقعیتهای زنده درون ما، اغلب تاثیرات قوی و آزاردهندهای دارند... بر اثر فرافکنی آنیما و آنیموس (روان مردانه در ضمیر ناخودآگاه زن) به دلیل وجود این تلقی که در خارج از ما قرار دارند، معمولا تشخیص نمیدهیم که متعلق به ما هستند.
اما شاملو برای رسیدن به ازدواج آگاهانه رنجی عمیق را متحمل میشود و سفر پرپیچ و خميرا در روان خود دنبال میکند.این رنج و این ناآگاهی از روان میخواهد به دنیای آرام و بیتلاطم جنین بازگردد. چه میشود که شاملو تا این حد سرگشته و در بوته آزمایش واقعیتهای روابط انسانی تاب تحمل نمیآورد و میخواهد آرامش جنینی را پس بگیرد و ناتوانی حالت عاشقی را در تحمل فشارهای زندگی روزمره یادآوری میکند و از آن به فغان ميآيد.
عشق واقعی زمانی شکل میگیرد که انسان آگاهانه قدم در راه شناسایی فرد دیگری برآید و این زبان است که عشق به او را تجربه میکند.بیان این مطلب بدین معنی نیست زنان و مردان به سراغ کسانی دیگر بروند تا این آگاهی شکل بگیرد. شاملو ندانسته و ناخواسته در مسیر ناآگاهی و فرافکنی قرار گرفت و هرگز سعی نکرد برای حل مشکلاتش راهحلی بیابد و به همین دلیل فکر میکرد با ازدواجهای متعدد زندگی خوبی خواهد داشت همان طور که دنبال مکان امن جنینی میگشت تا از بار تلخ مسئولیتهای خود فرار کند. اما شاملو بعد از طلاق از زن دومش چند سالی را ازدواج نمیکند و به تحلیل و بررسی خود میپردازد و این بار با آیدا آگاهانه ازدواج میکند و این رابطه حملکننده آنیمای شاملو نیست.
تحليل شاملو با قالب يونگ
به همین دلیل شاملو تا پایان عمرش با آیدا میماند و پرمفهومترین، عاشقانهترین و... شعرهایش را بعد از آشنایی با آیدا میسراید. میتوان با صراحت گفت آیدا تبلور آنیما شاملو بود که آگاهانه آن را شناخت و او را به بانوی روحش تبدیل کرد. رابرت جانسون درخصوص زن درون مرد که برگرفته از اندیشههای روان تحلیلی یونگ است، میگوید: «آنیما حملکننده روح مرد و معشوقه دنیای درونی اوست. دکتر یونگ از آنیما با نام میانجی یا واسط بین شخصیت آگاهانه مرد و اعماق طبیعت او، یعنی ناخودآگاه جمعی یاد میکند. آنیما قلمرو شکوهمند روان است؛ آن واسطهای است که ما را با اسرار و اعماق طبیعت مان در تماس نگه میدارد. آنیما الهامبخش است، حملکننده روح شاعرانه است، راهنمای دنیای زیرین است... آنیماست که با جادوی خود و با پیوند درونی خود، به زندگی مرد ارزش و معنا میبخشد.»
شاملو با آیدا به یک تجربه روحانی زنانگی که مردانگی او را کامل کرد دست یافت.شاملو جستوجوگری بود که ناخودآگاهانه دریافت که برای رسیدن به کمال باید در قلمرو زنانگی خود دست به کاوش بزند. درون او به احساس شهودی دست پیدا کرده و فقط تلنگری باید میخورد که آن هم توسط آیدا به صدا آمد و اشعار شاملو بعد از آشنایی با آیدا و شناخت زنانگی درون خود به اوج شکوفایی رسید؛ اشعاری که با سالهای قبل از آیدا قابل مقایسه نیستند.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
هل تسنن كه يكي از فرقههاي اسلامي را تشكيل ميدهند، با تكيه بر روايات فراواني كه از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكنند به «مهدي موعود» معتقدند. اين مطلب در منابع معتبر روايي آنان از صحاح سته و مسند احمد بن حنبل كه از قديميترين منابع روايي آنها محسوب ميشود گرفته تا ديگر منابع معتبر كه در شروح آنها نگاشته شده است، وجود دارد. به اعتراف دانشمندان اهلسنت اين روايات متواتر بوده و از درجهي اعتبار برخوردار است. اكثر علماي اهل تسنن در اصل اعتقاد به مهدويت و همچنين مصداق «مهدي موعود» متفقالقولند. اما در اين ميان عدهي كمي بر سر مصداق با اكثريت اختلافنظر دارند.
مقدمه:
مسألهي عقيده به ظهور يك رهبر مقتدر الهي و آمدن مصلحي در آخرالزمان به نام منجي موعود جهاني يكي از مسايل اصيل و ريشهدار است كه در اعماق دل ملتها و پيروان همهي اديان الهي و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جايي كه در طول تاريخ بشريت، انسانها در فراز و نشيب زندگي، با يادآوري ظهور چنين رهبر مقتدري، از يأس و نوميدي نجات يافته و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهاني در پايان جهان لحظهشماري ميكنند. عقيده به ظهور يك نجاتدهنده از نظر يهود و همهي طوايف آن، مسيحيت و همهي شاخههاي آن امري قطعي و مسلم است. (هاشمي، ۳۹)
يهود در انتظار مسيحي است كه عدل مطلق را در آخرالزمان بر همهي عالم بگستراند، اما به عقيدهي آنان اين مسيح از سبط يهودا و نسل داود است كه بر عرش سليمان مينشيند و بر همهي عالم حكمراني ميكند.
نصاري در انتظار بازگشت مسيحي هستند كه پسر مريم است و مسلمانان منتظر بازگشت عيسي پسر مريم و مهدياند تا در آخرالزمان به يكديگر پيوسته و حق و عدالت را برپا نمايند.
بنابراين غير از عدهي قليلي، كسي از پيروان اديان آسماني منكر آمدن نجاتگري در آخرالزمان نيست، چنين عدهي اندكي از ميان مسلمانان، معتزله و فرقهاي از اهل سنت هستند كه ظهور مهدي منتظر را انكار نموده و با اجماع شيعهي اماميه مخالفند. (الرافعي، ۱۸۳)
اعتقاد به ظهور حضرت مهدي منحصر به شيعه نبوده و بسياري از فرقههاي اسلامي در اين عقيده با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقايد مسلم و قطعي خود ميدانند، حتي از ديدگاه برخي از دانشمندان و بزرگان اهل سنت (همچون شيعيان) اين اعتقاد يكي از ضروريات دين مبين اسلام به شمار ميرود. علماي اهل سنت، تنها به نقل روايات مربوط به حضرت مهدي در صحاح خود و ديگر كتب اكتفا نكردهاند، بلكه گروه زيادي از شخصيتهاي برجستهي ايشان اعتراف نمودهاند كه اين احاديث، «مشهور» و يا «متواتر» است. (پيشين، ۶۸)
در اين ميان دو نكته شايان توجه وجود دارد:
اول اينكه اعتقاد به موعود به عنوان يك عقيدهي كلي مورد اجماع همهي آنان است، اما بر سر اين مطلب كه مصداق موعود كيست، اختلافنظر وجود دارد و از ميان اهل سنت عدهي كمي به حديث مرفوعي استناد كرده و در مورد مصداق با اكثريت مخالفت ميورزند.
دوم اينكه عليرغم اعتقاد اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان بزرگ اهل سنت، به مسألهي مهدويت و پذيرفتن احاديث مربوط به ظهور مهدي(عج) و نقل اين روايت در كتب خود و اعتراف به صحت و تواتر آنها، برخي از دانشمندان اهل تسنن اين مطلب را نپذيرفته و ضمن ايراد خدشه بر روايات، معتقدند كه ايمان به وجود مهدي موعود واكنشي نسبت به اوضاع و شرايط نابسامان مسلمانان در دوران تاريك تاريخ اسلام است و حتي اصرار دارند كه عقيده به ظهور يك مصلح جهاني را فكري وارداتي تلقي كنند كه از يهود و نصاري گرفته شده است:
۱- اصالت اعتقاد به ظهور منجي:
انتظار ظهور يك مصلح بزرگ آسماني و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امري فطري و طبيعي است كه در ذات و وجود آدمي نهفته و با آفرينش هر انساني همراه است و مكان و زمان نميشناسد و به قوم و ملتي اختصاص ندارد. از اينرو، همهي انسانها مطابق ذات و فطرت خود مايلند روزي فرا رسد كه جهان بشريت در پرتو ظهور رهبري الهي و آسماني از ظلم و ستم ستمگران رهايي يابد.
به همين دليل، در تمام اديان و مذاهب مختلف جهان از مصلحي كه در آخرالزمان ظهور خواهد نمود و شالودهي حكومت واحد جهاني را براساس عدالت و آزادي واقعي بنيان خواهد نهاد، سخن به ميان آمده و تمام پيامبران و سفيران الهي در اين زمينه به مردم، نويد دادهاند.
برخي ميپندارند كه ناكامي و ستم، علت عقيده به ظهور حضرت مهدي است و ميگويند كه هر زمان كه فشارها و محروميتهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و غيره بالا رود، عقيده به ظهور يك منجي تشديد ميشود لذا احساس ناكامي، ستم، فشار و تبعيض در جامعه، باعث پيدايش اين عقيدهي ديرين در بين مردم شده است.
اما همانطور كه آمد، منشأ اين اعتقاد كهن و ريشهدار، علاوه بر اشتياق دروني و ميل باطني هر انسان، كه به طور طبيعي خواهان حكومت حق و عدل و برقراري نظام صلح و امنيت در سرتاسر جهان است، نويدهاي بيشائبهي پيامبران الهي در طول تاريخ بشريت به مردم مؤمن و آزاديخواه جهان است.
تمام پيامبران بزرگ الهي در دوران مأموريت الهي خود به عنوان جزئي از رسالت خويش به مردم وعده دادهاند كه در آخرالزمان يك مصلح بزرگ جهاني ظهور خواهد نمود و انسانها را از ظلم و ستم نجات خواهد داد و فساد و بيديني و بيعدالتي را در تمام جهان ريشهكن خواهد ساخت.
بنابراين، احساس ناامني و شيوع فتنه و آشوب در جامعه، ميتواند انگيزهي تشديد گرايش به منجي باشد ولي نميتواند عامل پيدايش اصل عقيده و ايمان به ظهور مهدي و گرايش به منجي موعود گردد.
حتي اين عقيده در بين گروهي از دانشمندان و فلاسفهي بزرگ جهان به عنوان «لزوم تشكيل حكومت واحد جهاني» در سطح وسيعي مطرح گرديده است. امروزه بسياري از انديشمندان جهان عقيده دارند كه با پيشرفت سريع صنعت و تكنولوژي، زندگي ماشيني رقابتهاي ناسالم نظامي، بازيهاي خطرناك سياسي و احساس يأس و نوميدي در بين جوامع بشري براي رهايي از اوضاع نابسامان كنوني، تشكيل حكومت واحد جهاني براساس عدالت و آزادي لازم و ضروري است. (همان، ۳۹، با تلخيص)
۲- مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت:
مسألهي مهدويت و نويد ظهور مهدي موعود(عج) يكي از مسايل بسيار حياتي اسلام به شمار ميرود و به اندازهاي اهميت دارد كه اعتقاد به ظهور مهدي(عج) در رديف وقوع "قيامت" و تكذيب و تصديقش در رديف تكذيب و تصديق رسول اكرم(ص) ميباشد.
در اينباره روايات فراواني از اهلبيت(ع) رسيده است از جمله:
«من انكر القائم من ولدي فقد انكرني»: «هركس قائم از فرزندان مرا انكار كند به راستي كه مرا انكار كرده است.» (مجلسي، ۵۱/۷۳)
ممكن است تصور شود كه عقيده به ظهور مبارك حضرت مهدي(عج) از مختصات شيعه بوده و همهي منابع و مدارك آن هم مربوط به شيعه و راويان روايات مربوط به ظهور نيز همهي دانشمندان و بزرگان شيعه ميباشند. ولي بايد توجه داشت كه عقيده به ظهور حضرت مهدي(عج) منحصر به شيعه نيست و بسياري از فرقههاي اسلامي در اين عقيده با هم اتفاقنظر دارند و آن را جزء عقايد قطعي و مسلم خود ميدانند. حتي به نظر برخي از دانشمندان و بزرگان اهل سنت اين اعتقاد يكي از ضروريات دين مبين اسلام به شمار ميرود و منكر آن از آيين اسلام بيرون است. چنانچه علماي اهلسنت از پيامبر اكرم(ص) روايت كردهاند كه آن حضرت فرمود: «من كذب بالمهدي فقد كفر»: «هركسي مهدي(ع) را انكار كند به راستي كافر است.» (امين، ۱۲۶) بزرگان و محدثان شيعه و سني احاديث فراواني را در منابع موثق خود آورده و به معرفي مهدي موعود و پايهگذار حكومت واحد جهاني پرداختهاند.
احاديثي كه شيعه دربارهي مهدي(عج) از پيامبر اكرم(ص) روايت كردهاند كمتر از شش هزار حديث از صحيح۱و ضعيف۲ نيست و آنچه را كه اهل سنت روايت كردهاند بالغ بر پنجاه حديث است. بعضي از احاديثي كه شيعه روايت نموده در كتب "صحاح سته۳" كه قابل اعتماد اهل سنت است، آمده از جمله: صحيح بخاري، مسلم، ابوداود، ترمذي، نسائي، و ابن ماجه، كه در همهي آنها علائم و نشانههايي براي آمدن منجي منتظر وجود دارد.(الرافعي، ۱۹۴)
علاوه بر صحاح سته، در كتابهاي معتبر اهل سنت از جمله "مسند احمد بن حنبل" كه كهنترين و معتبرترين مدرك حديث اهل سنت است، احاديث فراواني درخصوص ويژگيها و اوصاف حضرت مهدي(عج)، علائم ظهور، محل بيعت، تعداد اصحاب، مكان ظهور و ديگر ابعاد مربوط به آن حضرت وجود دارد كه به برخي از موارد اشاره خواهد شد.
گذشته از جوامع اوليهي حديثي اهل سنت، تأليفات فراوان ديگري از دانشمندان عامه به چشم ميخورد كه به جمعآوري احاديث مربوط به «مهدي موعود» پرداختهاند. از جمله «سمهودي شافعي» در «جواهر العقدين»، «محمد خواجهي پارساي بخاري» در «فصل الخطاب»، «محمد بن ابراهيم حمويني شافعي» در «فرائد السمطين»، «صبان» در «اسعاف الراغبين» و ... تعدادي از احاديث اهل سنت را دربارهي حضرت مهدي(ع) آوردهاند. همهي اين روايات نقل شده از پيامبر اكرم(ص) حاوي مطالبي است كه مورد اجماع اكثر دانشمندان عامه ميباشد.
محي الدين عربي عارف برجستهي جهان تسنن در «فتوحات» باب ۳۶۶ دربارهي مهدي(ع) چنين ميگويد:
«لاجرم مهدي(ع) قيام خواهد كرد ليكن پس از آن كه زمين از ظلم و جور پر شود كه آن حضرت آن را از عدل و داد پر خواهد كرد و اگر از دنيا جز يك روز باقي نماند خداي تعالي آن يك روز را چنان طولاني كند تا آنكه اين خليفه از خاندان رسول خدا(ص) از فرزندان فاطمه(س) كه جدش حسين بن علي(ع) و پدرش حسن عسكري(ع) ... ولايت مردم را به دست گيرد. او همنام رسول خدا(ص) است كه مسلمانان ميان ركن و مقام با او بيعت ميكنند.»
۳- مصداق «مهدي موعود» از ديدگاه اهل سنت:
اكثريت قريب به اتفاق علماي عامه به موضوع «مهدويت» اعتقاد دارند و همچنين معتقدند كه مهدي موعود از فرزندان علي(ع) و فاطمه(س) است كه در اسم همنام رسول خدا(ص) ميباشد. اين عدهي كثير علاوه بر اينكه قائل به ظهور آن حضرت ميباشند، معتقدند كه ايشان در قيد حياتند و در اينباره به اخبار متواتري۴ كه از طريق گروهي از ائمهي حديث عامه نقل شده، استناد ميكنند. برخي از بزرگان اهل سنت كه در تأليفات خود به اين نكته اشاره دارند عبارتند از:
- «كمالالدين محمد بن طلحه شافعي» در كتاب «مطالب السؤول في مناقب الرسول»
- «محمد بن يوسف بن محمد گنجي شافعي» در كتاب «البيان في اخبار صاحبالزمان»
- «نورالدين علي بن محمد بن صباغ مالكي» در كتاب «الفصول المهمه في معرفه الائمه»
- «محي الدين ابن العربي» در كتاب «فتوحات مكيه»
- «احمد بن ابراهيم بلاذري» در كتاب «الحديث المتسلسل»
- «ابن خشاب» در كتاب «تواريخ مواليد الائمه و وفياتهم»
- «يوسف بغدادي حنفي معروف به سبط ابن الجوزي» در كتاب «تذكره الخواص»
همچنين عدهي فراواني از دانشمندان اهل سنت كه ذكر نام آنها در اين مختصر نميگنجد، همگي متفقالقول در اين مطلب كه مهدي(عج) همان محمد بن الحسن العسكري است و در مكاني در همين عالم زندگي ميكند و روزي به اذن پروردگار ظهور خواهد كرد، با علماي اماميه موافقند. (الرافعي، ۱۹۰) اما عدهي اندكي از روشنفكران اهل سنت در اينباره با اكثريت آنها اختلافنظر دارند. بهطور كلي اختلاف آنها در سه مقوله قابل بررسي است:
الف) اعتقاد به اصل وجود «مهدي موعود»: افرادي با تكيه بر مناقشهي ابنخلدون در احاديث مهدي، در اصل اعتقاد به «مهدويت» و «امامت حضرت محمد بن الحسن العسكري(ع)» خدشه وارد نموده و به
” مسألهي مهدويت و نويد ظهور مهدي موعود(عج) يكي از مسايل بسيار حياتي اسلام به شمار ميرود و به اندازهاي اهميت دارد كه اعتقاد به ظهور مهدي(عج) در رديف وقوع "قيامت" و تكذيب و تصديقش در رديف تكذيب و تصديق رسول اكرم(ص) ميباشد. “
انكار برخاستهاند؛ و در كتابهاي خود سعي نمودهاند كه در مورد چگونگي اعتقاد به «مهدي موعود در اسلام» ريشهيابي كنند و آن را حاصل شرايط نابسامان جهان اسلام پس از رحلت رسول اكرم(ص) و ناشي از ناامني حاصل از آن بدانند. از جمله سيد اميرعلي، دانشمند اسلامي هندوستان، در كتاب «روح الاسلام» كه دربارهي تاريخ تكوين عقايد اسلامي نگاشته شده است. (هاشمي، ۱۷۹) و يا احمد كسروي در كتاب «التشيع و الشيعه»، محب الدين خطيب در كتاب «الخطوط العريضه» و همچنين احمد امين در كتاب «المهدي و المهدويه» و سعد محمدحسن در كتاب «المهديه في الاسلام منذ اقدم العصور حتي الآن» با بررسي تاريخ مهدويت علاوه بر اينكه سعي در خرافي نشان دادن انديشهي مهدويت دارند، مدعياند كه ابنخلدون احاديث مهدي را تنها از نظر سند روايات تضعيف كرده در حاليكه از نظر عقلي نيز تضعيف شدهاند. (منتظر، ۴۷)
ب) اعتقاد به وجود فعلي حضرت مهدي(ع): عدهاي معتقدند كه مهدي موعود، همان محمد بن الحسن العسكري(ع) است اما هنوز تولد نيافته و در آينده پا به عرصهي گيتي مينهد. در اينباره «محمدامين بغدادي» مشهور به «سويدي» در كتاب «سبائك الذهب» وجود امام منتظر(ع) را انكار كرده ولي گفته است كه در آينده ولادت خواهد يافت. (قرشي، ۲۷۱)
ابن ابيالحديد در اينباره ميگويد: «... لا يلزم ان يكون موجوداً بل يكفي في صحه هذا الكلام ان يخلق في آخر الوقت ...»: «... لزومي ندارد كه امام در حال حاضر موجود باشد، بلكه در صحيح بودن اين كلام همين كفايت ميكند كه در آخر وقت متولد شود ...» (معرفت، ۳۵)
ج) اعتقاد به يكي بودن «مهدي موعود» و «عيسي بن مريم»: عدهاي از اهل سنت به منجي ايمان داشته و آن را تأييد و تصديق ميكنند، اما معتقدند كه او همان مسيح پسر مريم است و به اين حديث استناد ميكنند:
«لا يزداد الامر الا شده و لا الدنيا الا ادباراً و لا الناس الا شحاً و لا تقوم الساعه الا علي شر الخلق و لا مهدي الا عيسي بن مريم»: «امور سير نميكند مگر در جهت سختي و شدت، و دنيا نميگرايد مگر به پشت كردن و ناكامي، و مردم سوق نميكنند مگر به بخل و خساست و قيامت برپا نميشود مگر بر شرورهاي خلق، و مهدي نيست مگر عيسي بن مريم.» (الرافعي، ۱۸۶)
برخي از علماي اهل سنت همچون شافعي، ابن ماجه در سنن، حاكم در مستدرك از حسن بصري و او از انس بن مالك اين حديث مرفوع۵ را نقل كردهاند. اما حاكم بعد از ذكر روايت در مستدرك ميگويد:
«من آن را از جهت محاجه نياوردم، بلكه از روي شگفتي بدان متعرض شدم.»
درخصوص حديث شگفت «لا مهدي الا عيسي» بايد گفت كه قائلين به مهدي منتظر از علماي سلف و خلف، از سني و شيعه به اتفاق عقيده دارند كه مهدي غير از مسيح پسر مريم است، بلكه عقيده دارند مسيح در آن زمان رجعت كرده و پشت سر وي نماز خوانده و وي را در قتل دجال ياري مينمايد.
طبق نظر دانشمندان حديث، روايت فوق به درجهي حديث صحيح نميرسد، زيرا سند آن ضعيف است. (ناصف، ۵/۳۴۱) بيهقي دربارهي سند و راويان حديث اظهار ميدارد كه فقط محمدبن خالد آن را روايت كرده و حاكم آن را مجهول۶ ميداند. نسايي تصريح دارد كه وي در روايت حديث ناشناخته است و ابنماجه بيان كرده كه كسي جز شافعي آن را از ابنخالد نقل نكرده است.
بعضي ديگر آن را موصول ميدانند۷. و يا اذعان دارند كه روايت متروك۸و غيرمقبول۹است و در بين راويان آن «ابان بن ابي عياش» وجود دارد.
برخي نيز معتقدند به فرض صحت حديث احتمال تأويل آن وجود دارد. مانند تأويل حديث: «لا صلاه لجار المسجد الا في المسجد»، كه اين حديث صحت نماز همسايهي مسجد را در خانهاش نفي نميكند بلكه حمل به اولويت و افضليت اقامهي نماز در مسجد دارد.
شافعي در تأويل اين حديث روش ديگري اتخاذ نموده و آن حذف مضاف است: «لا مهدي الا مهدي عيسي» يعني كسيكه در زمان عيسي(ع) ميآيد.
اين تأويل تعارض بين اين حديث و احاديث فراوان ديگري را كه دلالت بر اين مطلب دارد كه مهدي فرزند حسن عسكري امام دوازدهم از ائمه اهلبيت نبوت است، برطرف ميكند. (الرافعي، ۱۸۷ و امين ۱۳۵)
محمد بن يوسف گنجي شافعي در كتاب «البيان في اخبار صاحبالزمان(عج)» مينويسد:
«پايهي حديث لا مهدي الا عيسي» بر روايت محمد بن خالد جندي قرار دارد كه مؤذن سپاه بوده است.
شافعي گويد كه او در نقل حديث مسامحه ميورزيد و دقت نميكرد. اين حديث، خلاف مشهور است، زيرا روايات متواتر و مستفيض۱۰ نبوي دال بر اين ميباشد كه مهدي زمين را پر از عدل و داد ميسازد و هفت سال بر امت حكومت ميكند و اينكه عيسي بن مريم با او خارج ميشود و وي را در كشتن دجال در سرزمين فلسطين ياري مينمايد. (امين، ۳۱)
بسياري از دانشمندان اهل سنت از جمله «سيوطي شافعي» در كتاب «العرف الوردي في الاخبار المهدي» و يا «سبط ابن الجوزي» در كتاب «تذكره الخواص» به اين مطلب اشاره نمودهاند كه پس از خروج مهدي(عج)، عيسي(ع) به ياري او ميشتابد. مهدي(عج) در نماز پيشواي امت قرار ميگيرد و عيسي مسيح(ع) به او اقتدا ميكند. (العسكري، ۲۳۵ و سبط ابن الجوزي، ۳۲۵)
۴- اعتبار روايات مهدي(عج) در منابع اهل سنت:
علماي اهل سنت، نه تنها به نقل روايات حضرت مهدي(عج) در صحاح خود و ديگر كتب معتبر اهتمام ورزيدهاند، بلكه گروه زيادي از شخصيتهاي برجستهي ايشان اعتراف كردهاند كه اين احاديث، مشهور۱۱و يا متواتر است.
ابن تيميه در كتاب «منهاج السنه» مينويسد:
«احاديثي كه دربارهي ظهور مهدي به آنها احتجاج شده، احاديث صحيحي است كه ابوداود و ترمذي و احمد و ... از احاديث ابن مسعود و ديگران روايت كردهاند.»
شوكاني نيز در رسالهي «التوضيح في تواتر ما جاء في المهدي المنتظر و المسيح» ميگويد:
«احاديث وارده دربارهي مهدي كه امكان وقوف بر آنها وجود دارد، پنجاه حديث است كه شامل احاديث صحيح و حسن۱۲ و ضعيف منجبر۱۳ ميشود كه قطعاً اين احاديث متواترند.»
كه منظور وي تواتر معنوي۱۴است. (الرافعي، ۱۹۵)
گنجي شافعي از علماي اهل تسنن در كتاب «البيان في اخبار صاحبالزمان» مينويسد:
«من اين كتاب را عاري از روايات شيعه قرار دادم تا احتجاج به آن محكمتر باشد.» (امين، ۴/۹۳)
همچنين وي از سنن ابنماجه قزويني نقل ميكند كه:
«روايات دربارهي ظهور مهدي آلمحمد(عج) به حد تواتر رسيده است كه او دنيا را پر از عدل و داد ميكند و با عيسي بن مريم قيام مينمايد، و عيسي(ع) به وي در كشتن دجال (مظهر دروغ و تزوير) در فلسطين كمك خواهد كرد. مهدي با مردم نماز ميگزارد و عيسي به وي اقتدا ميكند.» (دواني، ۲۲)
صاحب كتاب «فتح الباري» دربارهي اخبار و احاديث مهدي(عج) ميگويد:
«اخبار به تواتر رسيده است كه مهدي(عج) از اين امت است و عيسي بن مريم(ع) از آسمان فرود ميآيد و پشت سر او نماز ميخواند.» (عسقلاني، ۷/۱۶۹)
منصور علي ناصف از دانشمندان مشهور مصر در كتاب «التاج الجامع للاصول» كه احاديث پنج صحيح از صحاح ستهي اهل تسنن را در آن گرد آورده است (صحيح بخاري و مسلم و ترمذي و نسائي و ابوداود) و شش تن از علماي درجهي اول مصر بر آن تقريظ نوشته و آن را يكي از بهترين و معتبرترين مدارك حديث اهل تسنن دانستهاند، در جلد پنجم كتابش احاديث صحاح معتبر اهل سنت راجع به امام مهدي(ع) را آورده است. (دواني، ۹۱)
وي در كتاب «التاج» در اينباره ميگويد:
«در ميان دانشمندان امروز و گذشتهي اهل تسنن مشهور است كه سرانجام بايد در آخرالزمان مردي از اهل بيت پيامبر(ص) به نام مهدي(عج) ظهور كند. او بر كشورهاي اسلامي مسلط شود و مسلمانان نيز از او پيروي كنند و مهدي(عج) در ميان آنان به عدالت رفتار كند و دين اسلام را تأييد بخشد. احاديث مهدي را گروهي از برگزيدگان صحابهي پيامبر(ص) روايت كردهاند و محدثان بزرگ مانند: ابوداود، ترمذي، ابنماجه، طبراني، ابويعلي، بزاز، امام احمد حنبل و حاكم نيشابوري آن را در كتب خود آوردهاند.» (ناصف، ۵/۳۴۱)
بنابراين احاديث موجود در كتاب صحاح و مصادر معتبر عامه درخصوص حضرت مهدي(عج) متواتر ميباشد. (حلي، ۲۱۷)
۵- احاديث مهدي(عج) در صحاح سته:
احاديث مهدي(عج) در منابع روايي اهل سنت بخصوص صحاح سته با موضوعات مختلف مربوط به وجود مبارك حضرت(ع) فراوان به چشم ميخورد. برخي از محققين به گردآوري و دستهبندي موضوعي روايات براساس نام آن حضرت، تاريخ ولادت، حسب و نسب، نشانههاي قبل از ظهور، گسترهي حكومت، زمان ظهور، مكان ظهور، اصحاب آن حضرت و ... پرداختهاند.۱۵
در اينجا براي نمونه به ذكر چند روايت از قديميترين منابع عامه درخصوص ويژگيهاي آن حضرت اكتفا مينماييم:
۱) عبدالله بن مسعود از رسول گرامي اسلام(ص) نقل ميكند: «يلي رجل من اهل بيتي يواطيء اسمه اسمي»: «مردي از اهلبيت من كه همنام با من است، به فرمانروايي (عالم) ميرسد.» (الترمذي، ۴/۸۵ و احمد بن حنبل، ۱/۶۲۲)
۲) «پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «لا تذهب الدنيا و لا تنقضي حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطيء اسمه اسمي»: «دنيا سپري نميشود و به پايان نميرسد جز اينكه مردي از اهلبيت من كه همنام با من است، مالك و فرمانرواي عرب شود ...» (همان)
۳) جابر بن سمره از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل ميكند كه فرمود: «لا يزال الدين قائماً حتي تقوم الساعه او يكون عليكم اثناعشر خليفه، كلهم من قريش»: «همواره اين دين تا روز قيامت باقي است، تا دوازده نفر خليفه كه تمامشان از قريشاند بر شما خلافت كنند.» (البخاري، ۴/۱۶۱)
۴) علي رضي الله تعالي عنه نقل ميكند: «لو لم يبق من الدهر الا يوم لبعث الله رجلاً من اهلبيتي يملأها عدلاً كما ملئت جوراً»: «اگر باقي نماند از دنيا مگر يك روز، خداوند مردي از اهلبيتم را برانگيزد. او زمين را پر از عدل و داد كند همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد.» (ابوداود، ۴/۱۰۷)
۵) امسلمه از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكند كه فرمود: «المهدي من ولد فاطمه(س)»: «مهدي از فرزندان فاطمه(س) است.» (ابنماجه، ۲/۱۳۶۸)
۶) «المهدي منا اهلالبيت، يصلحه الله في ليله»: «مهدي از ما اهلبيت است كه خداوند (در ظهور) او را در يك شب اصلاح نمايد.» (همان، ۲/۱۳۶۷)
۷) همچنين ثوبان از پيامبر اكرم(ص) روايت ميكند: «... ثم يجيء خليفه الله مهدي، فاذا سمعتم به فأتوه فبايعوه، فانه خليفه الله المهدي»: «... خليفهي خدا حضرت مهدي ميآيد، پس هنگاميكه شنيديد نزد او بشتابيد و با او بيعت كنيد كه او خليفهالله «مهدي» است.» (همان، ۲/۵۳۰)
۸) از پيامبر گرامي اسلام(ص) روايت شده است كه فرمود: «لا تزال طائفه من امتي تقاتل علي الحق حتي ينزل عيسي بن مريم(ع) عند الطلوع الفجر ببيتالمقدس، ينزل علي المهدي و يقول المهدي: تقدم يا نبيالله، فصل بنا، فيقول: هذه الامه امراء بعضهم علي بعض»: «طايفهاي از امت من همواره براي دفاع از حق ميجنگند تا عيسي بن مريم به هنگام طلوع فجر در بيتالمقدس فرود ميآيد، آنگاه به نزد مهدي ميآيد، پس مهدي ميگويد: اي پيامبر خدا، جلو بايست و براي ما نماز بگذار، «عيسي» ميگويد: اين امت برخي بر برخي ديگر اميرند (يعني شما جلو بايست)» (مسلم، ۱/۹۴)
۶- مناقشهي ابنخلدون در احاديث مهدي(ع):
ابنخلدون مورخ معروف اهل سنت در كتاب مشهور خود به نام «مقدمه» فصلي
” احاديثي كه شيعه دربارهي مهدي(عج) از پيامبر اكرم(ص) روايت كردهاند كمتر از شش هزار حديث از صحيحو ضعيف نيست و آنچه را كه اهل سنت روايت كردهاند بالغ بر پنجاه حديث است. بعضي از احاديثي كه شيعه روايت نموده در كتب "صحاح سته" كه قابل اعتماد اهل سنت است، آمده از جمله: صحيح بخاري، مسلم، ابوداود، ترمذي، نسائي، و ابن ماجه، كه در همهي آنها علائم و نشانههايي براي آمدن منجي منتظر وجود دارد. “
را عنوان كرده، كه در آن روايات و احاديث فراواني را كه محدثين درخصوص حضرت مهدي(عج) از پيامبراكرم(ص) روايت كردهاند و به آن ايمان آوردهاند، مورد ترديد و انكار قرار داده و اظهار نموده كه اين روايات بياساس است.
وي در فصلي تحت عنوان «گفتگو دربارهي مرد فاطمي» صفحاتي را به بحث و بررسي قسمتي از روايات عامه پيرامون مهدي موعود اختصاص داده و به تفصيل دربارهي آن سخن گفته است.
وي ابتدا ميگويد:
«مشهور ميان كافهي مسلمانان عصور گذشته اين است كه در آخرالزمان به ناچار فردي از خاندان پيامبر اسلام(ص) ظهور ميكند تا دين را تأييد نمايد و عدالت را آشكار سازد و همهي مسلمانان پيرو او گردند و بر همهي كشورهاي اسلامي مسلط گردد و مهدي ناميده ميشود.» (ابنخلدون، ۳۱۱)
پس از آن چنين ميافزايد كه گروهي از ائمهي حديث، احاديث مهدي را نقل كردهاند كه ترمذي، ابوداود، بزاز، ابنماجه، حاكم، طبراني و ابويعلي از اين گروه ميباشند و همهي آنها اين روايات را به جمعي از صحابهي پيامبر از جمله علي، ابنعباس، ابنعمر، طلحه، ابنمسعود و ... اسناد دادهاند.
سپس در ادامه ادعا ميكند كه اين اسناد به گونهاي است كه ميتوان دربارهي برخي از رجال آن طعن و جرح مانند غفلت، سوءحافظه، ضعف و ... وارد نمود. و از آنجا كه نزد اهل حديث جرح مقدم بر تعديل است، اين مسأله احاديث را از درجهي صحت ساقط مينمايد. (همان، ۳۱۲)
در جواب مناقشهي ابنخلدون ابتدا بايد گفت كه برخي از ملاحظات از كلام وي به خوبي آشكار است.
اولاً: ابنخلدون به اين مطلب اعتراف نموده كه بين همهي مسلمانان اين مطلب (اعتقاد به مهدويت) مشهور است. ثانياً: گروهي از ائمهي حديث را كه احاديث مهدي(ع) را نقل كردهاند، نام برده است و همين اعترافي است بر اين مطلب كه واقعاً ائمهي حديث چنين احاديثي را نقل نمودهاند.
از طرف ديگر سخنان ابنخلدون در سه مجال قابل بررسي است:
اولاً: شخصيت ابنخلدون، كه به عنوان مورخ شناخته شده است، در تاريخ و فلسفهي تاريخ آوازه و شهرت دارد نه در حديث. (الساعدي، ۳)
«احمد شاكر»، دانشمند و محققي كه در جواب و رد ابنخلدون اقدام نمود، چنين ميگويد:
«ابنخلدون وارد مقولهاي شده است كه دانش آن را نداشته است. وي به امور سياسي و دولت مشغول بوده و در خدمت پادشاهان و امرا بوده است و لذا توهم كرده كه موضوع حضرت مهدي(ع) يك عقيدهي شيعي است يا آنكه خود را در اين موضوع به وهم و خيال انداخته است.» (قرشي، ۲۷۰)
ثانياً: اخبار مهدي(ع) كه در صحاح و مسانيد و سنن آمده به بيست و هشت صحابه ميرسد كه اين خود تواتر محسوب ميشود. همچنين اين اخبار از سوي مهمترين منابع قابل اعتماد اهل سنت از جمله صحاح و سنن منتشر شده و در هر طبقه از طبقات محدثين به حد تواتر رسيده است.
ثالثاً: ابنخلدون بر قاعدهي تقدم جرح بر تعديل به شكل مطلق اعتماد نموده و از كوچكترين طعني كه به راويان اين روايات وارد آمده بحث كرده تا آنها را از درجهي حجيت ساقط نمايد. در حاليكه قاعدهي تقديم جرح بر تعديل مطلق نيست و درخصوص آن اقوال فراواني وجود دارد كه به مواردي به اختصار اشاره ميشود:
الف) جرح بر تعديل، زماني مقدم است كه جرح مفسر (روشن) باشد كه اين نظر عدهاي از اصوليين از جمله رازي و امدي است. اما گاهي جرح مفسر با تعديل تعارضي ندارد و آن زماني است كه مدح معدل، مفسر باشد.
ب) هرگاه تعداد معدلين زياد باشد، تعديل بر جرح مقدم است كه اين قول و مذهب بخاري در نقل روايات از بعضي راوياني است كه در مورد آنها طعني وجود دارد. (نك: الكفايه في علم الدرايه، ۱۰۵، خطيب بغدادي)
ج) تعديل مقدم بر جرح است كه اين مطلب را از الطيب الطبري و وي از شافعي نقل نموده است. (نك: رشاد الفحول، ۶۸)
د) گروه ديگر معتقدند كه رجحان با قول كسي است كه حافظتر باشد. يعني اگر معدلون، احفظ باشند بايد به قول آنها عمل شود و اگر جارحون احفظ باشند بايد به قول ايشان عمل نمود كه اين مطلب را امام بلقيني نقل نموده است. (نك: تدريب الرادي، ۱/۲۶۳)
حتي ائمهي حديث همچون سبكي، نسائي، ذهبي، شعراني و غيره نيز از اطلاق اين قاعده پرهيز نمودهاند و نظر ابنخلدون در اينباره يك نظر اجتهادي است كه به طور مطلق قابل قبول نيست.
بنابراين مقدماتي كه ابنخلدون در اين بحث بدان اعتماد نموده خطاست و نهايتاً حكمي كه صادر نموده، باطل است. (پيشين، با تلخيص)
نتيجه:
عقيده به ظهور يك منجي و مصلح بزرگ آسماني از مسايل بسيار مهم و حساسي است كه نه تنها در همهي اديان آسماني و مذاهب، بلكه در نزد بسياري از مكاتب مختلف جهان سابقهي ديرينه دارد. پيروان اديان و مذاهب گوناگون و ديگر ملل و اقوام و مكاتب مختلف دربارهي اوصاف كلي، برنامههاي اصلاحي، تشكيل حكومت واحد جهاني براساس عدالت و آزادي و ظهور او در آخرالزمان اتفاق نظر دارند.
بنابراين مسألهي «مهدويت» و «انتظار» ظهور يك رهبر بزرگ آسماني در پايان جهان، از مختصات مسلمانان و يا از عقايد شيعيان نيست، بلكه اعتقادي اصيل، عمومي، مشترك و ناشي از فطرت و سرشت همهي انسانهاست.
اهل تسنن نيز با اعتماد بر روايات فراواني كه از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكنند به «مهدي موعود» معتقدند. اين مطلب در منابع معتبر روايي آنان از صحاح سته گرفته تا مسند ابن حنبل كه از قديميترين منابع روايي آنان محسوب ميشود و همچنين ديگر منابع معتبر روايي كه در شرح آنها نگاشته شده وجود دارد. به اعتراف دانشمندان عامه اين روايات متواتر بوده و از درجهي اعتبار برخوردار است. حتي طبق رواياتي كه آنان از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكنند، مصداق مهدي موعود، دوازدهمين پيشوا از عترت پاك پيامبر(ص) و علي(ع) و فاطمه(س) است. در اين روايات به نام مبارك، حسب و نسب و ويژگيهاي آن حضرت اشاره شده است.
اما در اين ميان عدهي اندكي از دانشمندان اهل سنت به دلايلي با اصل اين اعتقاد مخالفت ميورزند. برخي همچون ابنخلدون در روايات مهدي(عج) خدشه وارد نموده و آنها را تضعيف ميكنند. برخي ديگر به تأسي از مستشرقين و با استناد به مقولهي ابنخلدون به طور كلي اعتقاد به مهدويت را ناشي از شرايط سخت حاكم بر مسلمانان ميدانند و آن را عقيدهاي وارداتي از يهود و نصاري تلقي ميكنند.
برخي ديگر اصل اعتقاد به مهدويت را ميپذيرند اما در مصداق «موعود» اختلاف نظر دارند، كه همهي اينها تعداد اندكي را تشكيل ميدهند. اما در مجموع اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان عامه نه تنها در اصل اعتقاد به موضوع «مهدي موعود» با اماميه مشتركند، بلكه در مصداق موعود نيز با آنان همصدا ميباشند.
ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمد جواد طبسی در قسمتی از مقاله ای با عنوان « زنان در حکومت امام زمان، عجّل اللّه تعالی فرجه» که در مجله موعود منتشر شده به حضور تعدادی از زنان در بین یاران امام زمان(عج) اشاره کرده است که در ادامه این قسمت از مقاله را می خوانید.
حضور پنجاه زن در بین یاران امام
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان می شتابند آنهایند که در آن ایّام می زیسته اند و همانند دیگر یاران امام، علیه السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت امام، علیه السلام، می رسند. در این باره دو روایت وجود دارد:
روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثی درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت کرده است که فرمود:یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه کالطّیر الواردة المتفرقة حتّی یجتمع إلیه ثلاث مأة و أربعة عشر رجلاً فیه نسوة فیظهر علی کلّ جبّار و ابن جبّار...(1)
در آن هنگام پناهنده ای به حرم امن الهی پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می برند به سوی او جمع می شوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد می آیند که برخی از آنان زن می باشند که بر هر جبار و جبار زاده ای پیروز می شود.(2)
روایت دوم: جابربن یزید جعفی، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر، علیه السلام، در بیان برخی نشانه های ظهور نقل کرده که:و یجیی ء واللّه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف یتبع بعضهم و هی الآیة الّتی قال اللّه : «أینما تکونوا یأت بکم اللّه جمیعا إنّ اللّه علی کلّ شی ء قدیر...»(3)
به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر می آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. این است معنای آیه شریفه: «هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر می کند. زیرا او بر هر کاری توانا است».
پنجاه زن از سیصد و سیزده نفر!
نکته شگفت در این دو روایت این است که می فرماید: سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند!
دوم آنکه: در روایتی که نام یاران برشمرده شده است نام هیچ زنی وجود ندارد.(4)
در پاسخ این شبهه می توان گفت: این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند. زیرا اولاً امام، علیه السلام، می فرماید: «فیهم»؛ یعنی در این عده پنجاه زن می باشد.
دوم: شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونی عدد مردان، چنین ذکر شده است.
سوم: اگر مقصود همراهی خارج از این عده بود امام می فرمود: «معهم»، نه اینکه بفرماید «فیهم»، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده اند و همه یاران و فرماندهان عالی رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسیار بالایی هستند که برخی با ابر جابه جا می شوند و اینها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند. بنابراین اگر بگوییم آنها جزو همان سیصد و سیزده نفر هستند برای آنها رتبه و موقعیت ویژه قائل شده ایم و اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمتری برخوردارند.
پی نوشتها:(1).صدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین، ج 2، ص476.(2).الهیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احادیث الإمام المهدی، ج 1، ص 500.(3).همان.(4).المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 223.ارائه خدمات اینترنت درکافی نت نور